سناریو😃😃😃
سناریو:::::
ات:
وای نمیدونییی آقای x چقد مرد خوب و با شخصتیه..اصنننننن از شعورش بگم،از تدریسش،از مهربون بودنش ،از پایه بودنش....خدایاااا واقعا خوشحالم که تونستم باهاش اشنا بشم و ...
نامجون:
عزیزم؟!*صورتتو قاب میگیره تا بهش نگاه کنی*میدونم و خوشحالم که تو هم راضی هستی ولی...
میدونی که دوست ندارم از مرد دیگه ای حلوم تعریف کنی پس لطفا نزار حس حسادتم برانگیخته شه*بوسه ارومی رو لبات مینشونه*
جین:
اوه بله*دست میزنه حرصی مثلا*به افتخار این اقای x
خوبه ،ولی همه این ویژگی ها رو که نه تنعا من دارم بلکه ورد واید هندسام بودنمم باید بهش اضافه کنی.
شوگا:
او او!خانوم مین از کی تا حالا؟!
ات:هوم؟چی؟من؟*فهمیده چه غلطی کرده خودشو میزنه به اون راه*
شوگا:دقیقا خود خودت.حق نداری دیگه کلاساشو برداری
ات:ولی اخه
شوگا:ولی چی ؟*نگاه خشن و ددی طورانه*
ات:بله حتما
جیهوپ:
لبخند میزنه موقع حرف زدنت*اهومم
ات:هوپا چیزی شده ؟به نظر حواست اینجا نیست و ناراحتی.
جیهوپ:لب پایینشو گاز میگیره*نه ادامه بده چاگی
ات:نخیرم شما یه چیزیت هست و منم میدونم دردت چیه*گونه هوپی رو میبوسه*
جیمین:ات خانوم؟!*اخم کیوت*
ات:*دو زاریش افتاد*:نه یعنی چیزه
..منظورم اینه
جیمین:از بوسه های جیمنی خبری نیست
(اخهههههه کیوووووت خرووو ببینیدددد🥲😭)
ات:یاا الان حسودیت شد؟
جیمین:چی باعث شده فک کنی شد و بپرسی؟!
ات:💅
جیمین:بله حسودیم شده اونم خیلی...تازه باید تاوانشم بدی
ات:اون وقت چطور؟!
جیمین:*ات را به سمت اتاق خواب راهنمایی میکند*
تهیونگ:
اوه فک کنم از این به بعد باید بیام سر کلاست.
ات:البته.....وایسا ببینم چییییییییی؟؟!؟!!!!
تهیونگ:دقیقا همون که شنیدی بیبی*لباشو غنچه میکنه و بوسی میفرسته*
کوک:
که اینطور!و یه خبر خوب!
از امروز خودم بهت درس میدم و شمام حق نداری چیزی بگی.
ات:خدایا کوک شوخی خوبی بود.
کوک:من با کسی به خصوص شما ات گرامی و در این موقعیت به هیچ عنوان شوخی ندارم و البته یه هدیه م داری پیش من*بسی خشن وی را میبوسد*(بقیشو به افکار سمتون میسپارم))
فقط بخونید و چیزی نگیدددد💅🤌🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪
#سناریو
#فیک
#بی_تی_اس
ات:
وای نمیدونییی آقای x چقد مرد خوب و با شخصتیه..اصنننننن از شعورش بگم،از تدریسش،از مهربون بودنش ،از پایه بودنش....خدایاااا واقعا خوشحالم که تونستم باهاش اشنا بشم و ...
نامجون:
عزیزم؟!*صورتتو قاب میگیره تا بهش نگاه کنی*میدونم و خوشحالم که تو هم راضی هستی ولی...
میدونی که دوست ندارم از مرد دیگه ای حلوم تعریف کنی پس لطفا نزار حس حسادتم برانگیخته شه*بوسه ارومی رو لبات مینشونه*
جین:
اوه بله*دست میزنه حرصی مثلا*به افتخار این اقای x
خوبه ،ولی همه این ویژگی ها رو که نه تنعا من دارم بلکه ورد واید هندسام بودنمم باید بهش اضافه کنی.
شوگا:
او او!خانوم مین از کی تا حالا؟!
ات:هوم؟چی؟من؟*فهمیده چه غلطی کرده خودشو میزنه به اون راه*
شوگا:دقیقا خود خودت.حق نداری دیگه کلاساشو برداری
ات:ولی اخه
شوگا:ولی چی ؟*نگاه خشن و ددی طورانه*
ات:بله حتما
جیهوپ:
لبخند میزنه موقع حرف زدنت*اهومم
ات:هوپا چیزی شده ؟به نظر حواست اینجا نیست و ناراحتی.
جیهوپ:لب پایینشو گاز میگیره*نه ادامه بده چاگی
ات:نخیرم شما یه چیزیت هست و منم میدونم دردت چیه*گونه هوپی رو میبوسه*
جیمین:ات خانوم؟!*اخم کیوت*
ات:*دو زاریش افتاد*:نه یعنی چیزه
..منظورم اینه
جیمین:از بوسه های جیمنی خبری نیست
(اخهههههه کیوووووت خرووو ببینیدددد🥲😭)
ات:یاا الان حسودیت شد؟
جیمین:چی باعث شده فک کنی شد و بپرسی؟!
ات:💅
جیمین:بله حسودیم شده اونم خیلی...تازه باید تاوانشم بدی
ات:اون وقت چطور؟!
جیمین:*ات را به سمت اتاق خواب راهنمایی میکند*
تهیونگ:
اوه فک کنم از این به بعد باید بیام سر کلاست.
ات:البته.....وایسا ببینم چییییییییی؟؟!؟!!!!
تهیونگ:دقیقا همون که شنیدی بیبی*لباشو غنچه میکنه و بوسی میفرسته*
کوک:
که اینطور!و یه خبر خوب!
از امروز خودم بهت درس میدم و شمام حق نداری چیزی بگی.
ات:خدایا کوک شوخی خوبی بود.
کوک:من با کسی به خصوص شما ات گرامی و در این موقعیت به هیچ عنوان شوخی ندارم و البته یه هدیه م داری پیش من*بسی خشن وی را میبوسد*(بقیشو به افکار سمتون میسپارم))
فقط بخونید و چیزی نگیدددد💅🤌🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪
#سناریو
#فیک
#بی_تی_اس
۶.۱k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.