part 78
#part_78
#فرار
- اولالا! چه جیگر شدی
چشمامو گشادکردمو گفتم
- حالا من هیزم یاتو هنوز نپوشیدم شلوارمو
دستمو کشید و همونجور که میبردم فک میزد
- حالا نکه من شلوار پوشیدم یالا راه بیفت نفله
با شوخی و خنده رفتیم پایین کتی جون تا مارو دید اول یکم با تعجب خیره شد و بعدش یهو پوکید از خنده واقعا هم خنده دار شده بودیم خوب رفتیم اشپزخونه خدمتکارا مارو که میدیدن زیر زیرکی میخندیدن حتی فهیمه جونم مارو که دید خندید و گفت
- چرا اینجوری شدین مادر ؟
- چجوری شدیم فهمیمه جونم؟ به این خوبی میخوایم کمکتون کنیم
بیچاره چشماش گرد شد و اومد چیزی بگه که دیانا نزاشت و لوس گفت
- خوااااهش فقط یکم
- چی بگم اخه دخترم !؟
من که دیدم به نتیجه نمیرسیم یه دستمال از پشتش برداشتمو دست دیانارو بازم کشیدم
- ای بابا کش نیست دسته
- جدی ؟؟؟ فک کردم سمه
چشاشو گرد کرد و یهو جیغ زد
- نیکا اینبار میکشمت منم خندیدمو دویدم رفتم پشت میز که تا اومد بچرخه بیاد سمتم دوتا دستمو گرفتم جلوش
- نه نه تورو خدا نیا دفعه ی قبل یادت رفت ببخشید دیگه
یکم نگام کرد منم قیافمو میظلوم کردم چاره چیه میاد میکشتم خو مثه اینکه خر شد صاف ایستاد و اول یه چشم غره ی هشتادوهشتی خفن رفت بعدم روشو حالت قهر برگردوند اوه بله مثکه قضیه جدی شد از پشت میز اومدم بیرون و از پشت ب*غ*لش کردم خواست دستامو از دور کمرش باز کنه که لپشو یه ب*و*س محکم کردم که خندش گرفت و با حالت نمایشی صورتشو پاک کرد و با اکراه گفت
- اههههه پر تفم کردی هرچی اب و تف بود خالی شد رو من خشکسالی نگرفتی ؟
غش غش خندیدمو سفت تر ب*غ*لش کردم
اونم برگشکت ب*غ*لم کرد دیدم خیلی صحنه هندی شد که با یه حالت مسخره با یه دست از گردنش اویزوون شدمو افتادم تو ب*غ*لش پشت دست دیگمو گذاشتم رو پیشونیمو گفتم:
- آه دیانام تو عشق منی من بی تو حتی تا دستشویی نه نه اشتباه شد تا بهشت هم نمیرم
#فرار
- اولالا! چه جیگر شدی
چشمامو گشادکردمو گفتم
- حالا من هیزم یاتو هنوز نپوشیدم شلوارمو
دستمو کشید و همونجور که میبردم فک میزد
- حالا نکه من شلوار پوشیدم یالا راه بیفت نفله
با شوخی و خنده رفتیم پایین کتی جون تا مارو دید اول یکم با تعجب خیره شد و بعدش یهو پوکید از خنده واقعا هم خنده دار شده بودیم خوب رفتیم اشپزخونه خدمتکارا مارو که میدیدن زیر زیرکی میخندیدن حتی فهیمه جونم مارو که دید خندید و گفت
- چرا اینجوری شدین مادر ؟
- چجوری شدیم فهمیمه جونم؟ به این خوبی میخوایم کمکتون کنیم
بیچاره چشماش گرد شد و اومد چیزی بگه که دیانا نزاشت و لوس گفت
- خوااااهش فقط یکم
- چی بگم اخه دخترم !؟
من که دیدم به نتیجه نمیرسیم یه دستمال از پشتش برداشتمو دست دیانارو بازم کشیدم
- ای بابا کش نیست دسته
- جدی ؟؟؟ فک کردم سمه
چشاشو گرد کرد و یهو جیغ زد
- نیکا اینبار میکشمت منم خندیدمو دویدم رفتم پشت میز که تا اومد بچرخه بیاد سمتم دوتا دستمو گرفتم جلوش
- نه نه تورو خدا نیا دفعه ی قبل یادت رفت ببخشید دیگه
یکم نگام کرد منم قیافمو میظلوم کردم چاره چیه میاد میکشتم خو مثه اینکه خر شد صاف ایستاد و اول یه چشم غره ی هشتادوهشتی خفن رفت بعدم روشو حالت قهر برگردوند اوه بله مثکه قضیه جدی شد از پشت میز اومدم بیرون و از پشت ب*غ*لش کردم خواست دستامو از دور کمرش باز کنه که لپشو یه ب*و*س محکم کردم که خندش گرفت و با حالت نمایشی صورتشو پاک کرد و با اکراه گفت
- اههههه پر تفم کردی هرچی اب و تف بود خالی شد رو من خشکسالی نگرفتی ؟
غش غش خندیدمو سفت تر ب*غ*لش کردم
اونم برگشکت ب*غ*لم کرد دیدم خیلی صحنه هندی شد که با یه حالت مسخره با یه دست از گردنش اویزوون شدمو افتادم تو ب*غ*لش پشت دست دیگمو گذاشتم رو پیشونیمو گفتم:
- آه دیانام تو عشق منی من بی تو حتی تا دستشویی نه نه اشتباه شد تا بهشت هم نمیرم
۱.۹k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.