عشق ارباب

پارت ۳۵
شوگا:خوب ات خانوم تموم شد دور دور کردنتون
ات:نه هنوز یکم بیشتر باشیم
شوگا:یجوری دور دور می‌کنه انگار اصلا مسافرت نیومده
ات:اره من از ۱۶سالگی مسافرت نرفتم
شوگا:برای چی
ات:(براش تعریف می‌کنه )
شوگا:متاسفم
ات:مال خیلی وقت پیشه اشکال نداره
شوگا به فکر فرو رفت که یهو داد زد گفت
شوگا:عاااااااا یه چیزی کوک همون بچس اره
ات:اره
شوگا:اووووووووو پس عشق نافرجام کوک درست شد
ات:(خنده)اره
شوگا :خوب نظرتو چیه
ات:برا چی
شوگا:برای دوست داشتن کوک
ات:خوببببب نمیگم اصلا دوسش ندارم ولی فکر نکنم من کیس مناسبی باشم
شوگا:چرا ؟
ات:چون کوک کارش کشت و کشتار ولی من نه من نمیتونم با علایق اون یکی بشم
شوگا:فقط به خاطر همین ؟
ات:چیز کمی نیست
شوگا:میتونی عوضش کنی
ات:فکر نکنم
شوگا:کوک فقط چون زندگی سختی داشته اینجوری شده
ات: خوب باید فکرامو بکنم
شوگا:باید فکرامو بکنم (ادای ات در میاره )خوب بگو دیگه
ات:اوومممم گفتی درست میشه
شوگا:اره درست میشه
ات:اوومممم گفتی آدم خوبی میشه
شوگا:اره دیگه ات
ات:اوومممم دوسش دارم فکر کنم عاشقش شدم ولی
شوگا:ولییی
ات:اگه آدم خوبی بشه بیشتر عاشقش میشم(خنده)
؟:قول میدمممم(داد)
ات:چی کی بود
شوگا:نمیدونم
برگشتم پشتم ببینم که یهو ...
شرط ۱۴ لایک