"پارت۱۷"
"پارت۱۷"
تهیونگ:بیین ات حامله شده
یونگی:چییییییییی؟از جیمین
تهیونگ:نه از هانسول(مسخره)
یونگی:یااا خوب من از کجا بدونم ادامه بده
تهیونگ:بعد جیمین بهش جمله ی عصبی دست داده کوک هم از بالای بیمارستان خودشو پرت کرده پایین
یونگی:واااییی همه ی این اتفاقا تو یه روز افتاده؟
تهیونگ:آره همین یکساعت پیش
یونگی:خدا بهتون رحم کنه
تهیونگ:...
میخوایی برو استراحت کن
سرمو گذاشتم روی پاهای یونگی دراز کشیدم یونگی داشت سرمو ناز میکرد که خوابم برد(انتظار چیو داشتین؟هااا#لعنت_بر_ذهن_منحرف 🗿🚬)
بعد چند یاعت بیدار شدم دیدم یونگی هم خوابش برده آروم سرم رو روی برداشتمو یا پتو کشیدم روش رفتم توی آشپز خونه از گشنگی داشتم حلقم میومد تو دهنم(🗿🚬)از تو یخچال یه نارنگی برداشتم داشتم پوست میکندم
که یونگی بدو بدو اومد سمتم و همشو کرد تو دهنش
یونگی:نارنگی مال منه(خوابالو در این حد که صداش نمیومد🗿🚬)
تهیونگ:باشه میرم یکی دیگه میارم
آوردم وقتی پوش کندم میخواستم بزارم تو دهنم که یونگی از دستم گرفت و گذاشت تو دهنش
تهیونگ:یاااااااااااااااااااااااااااااااااااااا(داااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد)
یونگی:...
تهیونگ:یونگی ببخشید سرت داد
یونگی:اشکال نداره(گریه)
بغلش کردم آروم داشتم به پشت میزدم
بعد یهو دیدم نارنگی توی دستمو سریع گرفت و گذاشت تو دهنش در حدی سریع گرفت که افتادم افتاد روم خیلی به هم نزدیک بودیم درحدی که لبامون داشت به هم میخورد که یهو جیمین با شدت درو باز کرد
جیمین:دارین چه غلطی میکنین(داد و گریه)
تهیونگ:یونگی سریع نارنگیو از دستم کشید افتاد روم
یونگی:چرا داری گریه میکنی؟
جیمین:بچه توی شکم ات مرده
یونگی و ته:چییییییییییییی؟(داااااااددد بلنندددد)
جیمین:یکی بهش یه چیزی داده(سم مار آسکاریس و آلاکوندا🗿🚬)
ته : وای نه این نباید اتفاق بیفته
جیمین:حالا که شده(بغض در حدی که صداش به شدددددددت نازک شده🗿🫀)
گوشی جیمین زنگ خورد و
جیمین:چیییییییییییی
هانسول عوضی با ات اینکارو نکنن
قطع کرد*
تهیونگ:کی بود چی میگفت
جیمین:هانسول عوضی ان رو دزدیده
یونگی:آیی سرمم داره میترکه
تهیونگ:خوبی؟
یونگی:چشام سیاهی میره سرم داره گیج میره
جیمین:بیا بخواب درست میشی
یونگی:میشه کمکم کنی؟
تهیونگ:البته
براید استایل بغلش کردم گذاشتمش رو مبل
جیمین:دوباره اون هانسول عوضیه
جیمین:الووووووووو(بلند و داد)
هانسول:...
بیا پایین🗿🚬
پایین تر🗿🚬🚶♀️
به نظرتون از این به بعد شرط بزارم؟🗿🚬
لطفا جون مادرتون همه بگید🗿🚬🚶♀️
شبتون بخیر💋🫀
تهیونگ:بیین ات حامله شده
یونگی:چییییییییی؟از جیمین
تهیونگ:نه از هانسول(مسخره)
یونگی:یااا خوب من از کجا بدونم ادامه بده
تهیونگ:بعد جیمین بهش جمله ی عصبی دست داده کوک هم از بالای بیمارستان خودشو پرت کرده پایین
یونگی:واااییی همه ی این اتفاقا تو یه روز افتاده؟
تهیونگ:آره همین یکساعت پیش
یونگی:خدا بهتون رحم کنه
تهیونگ:...
میخوایی برو استراحت کن
سرمو گذاشتم روی پاهای یونگی دراز کشیدم یونگی داشت سرمو ناز میکرد که خوابم برد(انتظار چیو داشتین؟هااا#لعنت_بر_ذهن_منحرف 🗿🚬)
بعد چند یاعت بیدار شدم دیدم یونگی هم خوابش برده آروم سرم رو روی برداشتمو یا پتو کشیدم روش رفتم توی آشپز خونه از گشنگی داشتم حلقم میومد تو دهنم(🗿🚬)از تو یخچال یه نارنگی برداشتم داشتم پوست میکندم
که یونگی بدو بدو اومد سمتم و همشو کرد تو دهنش
یونگی:نارنگی مال منه(خوابالو در این حد که صداش نمیومد🗿🚬)
تهیونگ:باشه میرم یکی دیگه میارم
آوردم وقتی پوش کندم میخواستم بزارم تو دهنم که یونگی از دستم گرفت و گذاشت تو دهنش
تهیونگ:یاااااااااااااااااااااااااااااااااااااا(داااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد)
یونگی:...
تهیونگ:یونگی ببخشید سرت داد
یونگی:اشکال نداره(گریه)
بغلش کردم آروم داشتم به پشت میزدم
بعد یهو دیدم نارنگی توی دستمو سریع گرفت و گذاشت تو دهنش در حدی سریع گرفت که افتادم افتاد روم خیلی به هم نزدیک بودیم درحدی که لبامون داشت به هم میخورد که یهو جیمین با شدت درو باز کرد
جیمین:دارین چه غلطی میکنین(داد و گریه)
تهیونگ:یونگی سریع نارنگیو از دستم کشید افتاد روم
یونگی:چرا داری گریه میکنی؟
جیمین:بچه توی شکم ات مرده
یونگی و ته:چییییییییییییی؟(داااااااددد بلنندددد)
جیمین:یکی بهش یه چیزی داده(سم مار آسکاریس و آلاکوندا🗿🚬)
ته : وای نه این نباید اتفاق بیفته
جیمین:حالا که شده(بغض در حدی که صداش به شدددددددت نازک شده🗿🫀)
گوشی جیمین زنگ خورد و
جیمین:چیییییییییییی
هانسول عوضی با ات اینکارو نکنن
قطع کرد*
تهیونگ:کی بود چی میگفت
جیمین:هانسول عوضی ان رو دزدیده
یونگی:آیی سرمم داره میترکه
تهیونگ:خوبی؟
یونگی:چشام سیاهی میره سرم داره گیج میره
جیمین:بیا بخواب درست میشی
یونگی:میشه کمکم کنی؟
تهیونگ:البته
براید استایل بغلش کردم گذاشتمش رو مبل
جیمین:دوباره اون هانسول عوضیه
جیمین:الووووووووو(بلند و داد)
هانسول:...
بیا پایین🗿🚬
پایین تر🗿🚬🚶♀️
به نظرتون از این به بعد شرط بزارم؟🗿🚬
لطفا جون مادرتون همه بگید🗿🚬🚶♀️
شبتون بخیر💋🫀
۳.۸k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.