Part 2
My Fierce Dady ♪(´ε`*)
ته ته :
رفتیم به سمت ماشین
ات گذاشتم پشت کنار کوک
یه قرص به کوک دادم که حالش بهتر شه
سکوت همه جارو گرفته
که صدای گریه های یواشکیه کوکو شنیدم
ته ته : کوک نگران نباش درستش میکنم
قول میدم
کوک : من..من آخه از خودم خجالت میکشم که چرا این کارو باهاش کردم
( با گریه )
ته ته : نگران نباش اشکاتو پاک کن حلش میکنم
ادامه ..
به عمارت رسیدیم
ات رو برآید استایل بغل کردم
و به اتاق بردم
اونو به آرومی روی تخت گذاشتم و
دستبندو به دستاش بستم و اونو بع تختش بستم
رفتم تا یزرع کوک رو آروم کنم
فلش بک به ات :
چشم هامو آروم آروم باز کردم
سرم داشت میترکید
چشم ام داشت از حلقه میزد بیرون
کخ دیدم دستم به تخت بسته شده
همینجوری دو رو اطرافمو نگا میکردم
که در باز شد
ته ته : اه بیدار شدی حالت خوبه
ات : تو..تو تو همون نیسی
خواهشن بزار برم تروخدا کاری با من نداشته باشید خواهشن
اومدم کنارش نشستم که...
.
.
.
ادامه دارد...
ته ته :
رفتیم به سمت ماشین
ات گذاشتم پشت کنار کوک
یه قرص به کوک دادم که حالش بهتر شه
سکوت همه جارو گرفته
که صدای گریه های یواشکیه کوکو شنیدم
ته ته : کوک نگران نباش درستش میکنم
قول میدم
کوک : من..من آخه از خودم خجالت میکشم که چرا این کارو باهاش کردم
( با گریه )
ته ته : نگران نباش اشکاتو پاک کن حلش میکنم
ادامه ..
به عمارت رسیدیم
ات رو برآید استایل بغل کردم
و به اتاق بردم
اونو به آرومی روی تخت گذاشتم و
دستبندو به دستاش بستم و اونو بع تختش بستم
رفتم تا یزرع کوک رو آروم کنم
فلش بک به ات :
چشم هامو آروم آروم باز کردم
سرم داشت میترکید
چشم ام داشت از حلقه میزد بیرون
کخ دیدم دستم به تخت بسته شده
همینجوری دو رو اطرافمو نگا میکردم
که در باز شد
ته ته : اه بیدار شدی حالت خوبه
ات : تو..تو تو همون نیسی
خواهشن بزار برم تروخدا کاری با من نداشته باشید خواهشن
اومدم کنارش نشستم که...
.
.
.
ادامه دارد...
۱.۷k
۱۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.