پارت۱۴
#پارت۱۴
یازگی و لیزگه لباس راحتی پوشیدنو دونه دونه لباس نگا میکردن که ببینن کدوم قشنگ تره
یازگی:راستی ملیس وقتی گفتیم که پارتنر هامون کین رجب انگاری حسودی کرد
ملیس:نه بابا؟اینطوره؟
یازگی:از قیافش که معلوم بود حسودی میکنه امروز هم گفت با من بیا ولی تو گفتی نه و انگار ناراحت شد
ملیس:حقش بود آخه میره با اون شوگر مامیش😒
یازگی:ولی به نظرم تا از خودش نشنیدی باور نکن
ملیس:ای خدا یازگی ندیدی همش چسبیدس بهش یه پستی رجب میزاره لوکیشنش با پست آسلی یکیه تو فضای مجازی هم پخش شده
یازگی:من که باور نمیکنم به نظرم یا زنگ بزن بهش یا پیام بده یا برو دم در خونشون
ملیس:نه بابا به خاطر یه سوال که جوابش هم میدونم این همه راه برم خونشون؟
یازگی:ای خدا با تو هم که نمیشه حرف زد ،بیا ببین این خوبه؟
ملیس:وای آره خیلی قشنگه موهات رو هم ببند خیلی بت میاد یا صافشون کن
یازگی:باش حالا ببینم چی میشه
یازگی و ملیس لباس انتخاب کردنو گرفتن خوابیدن
صبح شد
ملیس و یازگی داشتن آماده میشدن که گوشیه یازگی زنگ خورد
اونور:سلام یازگیم چطوری؟
یازگی:وای سلام خوبم الان منو ملیس داریم آماده میشیم که بریم محاسبه
اونور:الان؟
یازگی:آره دیگه پس کی؟
اونور:منم میام
یازگی:اونور نمیشه آخه در ضمن منو تو عکس مشترک داخل اینستا گذاشتیم میبینن که تو دوس پسرمی
اونور:اونا برا چی باید تورو تو فضا مجازی دنبال کننو عکس تورو ببین؟
یازگی:ای خدا عجب گیری کردیم ، خداحافظ داره دیرمون میشه
یازگی و ملیس سوار ماشین شدنو رسیدن به مکان محاسبه وقتی رفتن انس و بوراک هنوز نیومده بودن نشستن رو مبل و یه قهوه خوردن..............
@lizgiiiiii
برای پارت های بیشتر به پیج سر بزنید🙃
یازگی و لیزگه لباس راحتی پوشیدنو دونه دونه لباس نگا میکردن که ببینن کدوم قشنگ تره
یازگی:راستی ملیس وقتی گفتیم که پارتنر هامون کین رجب انگاری حسودی کرد
ملیس:نه بابا؟اینطوره؟
یازگی:از قیافش که معلوم بود حسودی میکنه امروز هم گفت با من بیا ولی تو گفتی نه و انگار ناراحت شد
ملیس:حقش بود آخه میره با اون شوگر مامیش😒
یازگی:ولی به نظرم تا از خودش نشنیدی باور نکن
ملیس:ای خدا یازگی ندیدی همش چسبیدس بهش یه پستی رجب میزاره لوکیشنش با پست آسلی یکیه تو فضای مجازی هم پخش شده
یازگی:من که باور نمیکنم به نظرم یا زنگ بزن بهش یا پیام بده یا برو دم در خونشون
ملیس:نه بابا به خاطر یه سوال که جوابش هم میدونم این همه راه برم خونشون؟
یازگی:ای خدا با تو هم که نمیشه حرف زد ،بیا ببین این خوبه؟
ملیس:وای آره خیلی قشنگه موهات رو هم ببند خیلی بت میاد یا صافشون کن
یازگی:باش حالا ببینم چی میشه
یازگی و ملیس لباس انتخاب کردنو گرفتن خوابیدن
صبح شد
ملیس و یازگی داشتن آماده میشدن که گوشیه یازگی زنگ خورد
اونور:سلام یازگیم چطوری؟
یازگی:وای سلام خوبم الان منو ملیس داریم آماده میشیم که بریم محاسبه
اونور:الان؟
یازگی:آره دیگه پس کی؟
اونور:منم میام
یازگی:اونور نمیشه آخه در ضمن منو تو عکس مشترک داخل اینستا گذاشتیم میبینن که تو دوس پسرمی
اونور:اونا برا چی باید تورو تو فضا مجازی دنبال کننو عکس تورو ببین؟
یازگی:ای خدا عجب گیری کردیم ، خداحافظ داره دیرمون میشه
یازگی و ملیس سوار ماشین شدنو رسیدن به مکان محاسبه وقتی رفتن انس و بوراک هنوز نیومده بودن نشستن رو مبل و یه قهوه خوردن..............
@lizgiiiiii
برای پارت های بیشتر به پیج سر بزنید🙃
۱.۶k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.