عشق ناگهانی
Sudden Luv
part ۱۴🧋🫧
𖠁𖠁𖠁𖠁𖠁𖠁𖠁
تهیونگ رفت و بورام هم در رو پشت سرش بست و بهش تکیه داد.
به حالت نمادین عرق های فرضی پیشونیش رو پاک کرد.
گفت:هوووف.... رفت
بعد هم کفشاشو درآورد و وارد خونه شد.
لباساش رو با یه تیشرت لانگ صورتی و شلوارک مشکی عوض کرد (عکسشو میزارم) و مشغول گوشیش شد
.
.
.
بورا ویو
آیس کافی ام رو خوردم
و آروم از سر جام بلند شدم
که باعث شد نامجون سرش رو بلند
و بهم نگاه کنه
کیفم رو از صندلی کنارم برداشتم و یکی از بنداشو روی شونم انداختم
گفتم:خب دیگه من باید برم.. ممنون که اومدی.
راوی
نامجون هم آروم سری تکون داد و از جاش بلند شد
اونم گوشیشو از روی میز برداشت و توی جیبش گذاشت و برگشت سمت در کافه
بورا همونطور که در حال بیرون رفتن از کافه بود،
روشو به سمت نامجون برگردوند و لبخند زیبایی زد و دستی براش تکون داد و رفت
نامجون هم بعد چند ثانیه از کافه خارج شد و سوار بر ماشین به سمت خونه حرکت کرد...
اینم از پارت جدید🏻🐚
part ۱۴🧋🫧
𖠁𖠁𖠁𖠁𖠁𖠁𖠁
تهیونگ رفت و بورام هم در رو پشت سرش بست و بهش تکیه داد.
به حالت نمادین عرق های فرضی پیشونیش رو پاک کرد.
گفت:هوووف.... رفت
بعد هم کفشاشو درآورد و وارد خونه شد.
لباساش رو با یه تیشرت لانگ صورتی و شلوارک مشکی عوض کرد (عکسشو میزارم) و مشغول گوشیش شد
.
.
.
بورا ویو
آیس کافی ام رو خوردم
و آروم از سر جام بلند شدم
که باعث شد نامجون سرش رو بلند
و بهم نگاه کنه
کیفم رو از صندلی کنارم برداشتم و یکی از بنداشو روی شونم انداختم
گفتم:خب دیگه من باید برم.. ممنون که اومدی.
راوی
نامجون هم آروم سری تکون داد و از جاش بلند شد
اونم گوشیشو از روی میز برداشت و توی جیبش گذاشت و برگشت سمت در کافه
بورا همونطور که در حال بیرون رفتن از کافه بود،
روشو به سمت نامجون برگردوند و لبخند زیبایی زد و دستی براش تکون داد و رفت
نامجون هم بعد چند ثانیه از کافه خارج شد و سوار بر ماشین به سمت خونه حرکت کرد...
اینم از پارت جدید🏻🐚
۱.۶k
۰۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.