💜🦋Fakejimin
ForcedLove🦋💜p17💜
ات: اخ جیمین چقد خستم
جیمین: منم بیب
یونا: ولی من خسته نیستم بیاین یه بازی کنیم
جیمین: حوصله ندارم اینم شروع کرد
ات: ولی... خب حال میده جیمین بیا بیا
جیمین: فقط بخاطر تو
یونا: همممممممممممم
جیمین: 😛
ات: 😁
یونا: خب ببین باید سنگ کاغذ بازی کنیم اونم شرطی
جیمین و ات: چه شرطی؟!(همزمان)
یونا: خب.. خب هرکی که باخت باید رو کاناپه تو حال بخوابه
جیمین و ات: هعی😐
یونا: هع حالا ببین چه نقشه ای دارم (تو ذهنش) خب بیاید بشینید
رفتن نشستن 5تایی میریم
ات: وای از دست این 😩
5دست میرن و ات میبازه
ات: ببین من خسته بودم که باختما
وگرنه ادم باخت نیستم
جیمین: اگه اینجوریه منم پیشت میخوابم چون دوس ندارم تنها بخوابم وایسا لباسامو عوض کنم بیام پیشت
ات: عه.... اخجون تنها نیستم منم برم لباسامو عوض کنم
یونا: ای بابا نقشم نقش بر آب شد(تو ذهنش)
ات و جیمین میرن بالا
ات: جیمین من دوست دارم بخوابم رو تخت کمرم درد میگیره
جیمین: عب نداره هم میخوابیم تو اتاق یونا فقط بلده زر زر کنه
ات: باشه... بریم بخوابیم عشقم
فلش بک به صب:
ات: جیمین.... جیمین
جیمین: هومممم...
ات: جیمین
جیمین: بلههههههه
ات: بلند شو امروز کلی کار داریما باید کارای سالن عروسی رو کنیم از ارایشگاهم وقت بگیرم
جیمین: عی وای.... راست میگه بدو بدو بلند شو حاضر شو
ات: وایسا خب تازه بیدار شدمااااا
جفتشون حاضر میشن میرن پایین تا صبونه بخورن
ات: جیمین یونا لباسش زیاد باز نیس(زیر لب)
جیمین: چرا دارم میبینم، یونا.. یونا یاااا با توعما میشنوی؟!
یونا: چیه چته داد میکنی؟!
جیمین: چه لباسیه پوشیدی تو؟!
یونا: مگه چشه؟
جیمین: زیادی باز نیس؟!
یونا: نه خوبه که
جیمین: حسابتو میرسم
~: عه چتونه چرا بحث میکنین؟
+: راست میگه چه خبرتونه اخه
یونا: اخه... اخه
جیمین: ببند فکتو (زیر لب)
ات: جیمین بیا بریم ول کن
جیمین و ات میرن بیرون
ات: جیمین زیادی عصبی نشو عشقم جیمین: اخه مگه ندیدی؟..
ات: دیدم عصبی نشو عصبی دوست ندارم
جیمین: چشم عزیزم بخاطر تو
فلش بک به فردا
ویو ات و جیمین:
امروز بهترین روزه از زندگیمون قراره باشه
ات: جیمین من دارم میرم ارایشگاه کاری نداری باهام عزیزم؟
جیمین: نه عشقم برو تا منم دکوراسیون سالن رو انجام بدم
ات: باشه من رفتم خدافظ 😘
جیمین: خدافظ عشقم 😉
ویو جیمین:
دوست داشتم تم سالن رو رنگ روشن تزیین کنم تصمیم گرفتم تم رو سفید بنفش بزنم کارا رو کردم اتم حاضر بود مهمونا هم اومده بودن حسابی شوق و ذوق داشتم برای عروسی رفتم سراغ ات
جیمین: واو چقد خوشگل شدی بهتر از همیشه
ات: مرسی عشقم تو هم جذاب شدیاااااا
فلش بک به سالن عروسی
شرط پارت بعدی: ۲٠ تا لایک
بچه ها میخوام فیکو تموم کنم و فصل دو رو بنویسم داخل فصل دو شخصیت های جدید میان شرطا رو هم کم میکنم تا برسه و تمومش کنم فیکو....
ات: اخ جیمین چقد خستم
جیمین: منم بیب
یونا: ولی من خسته نیستم بیاین یه بازی کنیم
جیمین: حوصله ندارم اینم شروع کرد
ات: ولی... خب حال میده جیمین بیا بیا
جیمین: فقط بخاطر تو
یونا: همممممممممممم
جیمین: 😛
ات: 😁
یونا: خب ببین باید سنگ کاغذ بازی کنیم اونم شرطی
جیمین و ات: چه شرطی؟!(همزمان)
یونا: خب.. خب هرکی که باخت باید رو کاناپه تو حال بخوابه
جیمین و ات: هعی😐
یونا: هع حالا ببین چه نقشه ای دارم (تو ذهنش) خب بیاید بشینید
رفتن نشستن 5تایی میریم
ات: وای از دست این 😩
5دست میرن و ات میبازه
ات: ببین من خسته بودم که باختما
وگرنه ادم باخت نیستم
جیمین: اگه اینجوریه منم پیشت میخوابم چون دوس ندارم تنها بخوابم وایسا لباسامو عوض کنم بیام پیشت
ات: عه.... اخجون تنها نیستم منم برم لباسامو عوض کنم
یونا: ای بابا نقشم نقش بر آب شد(تو ذهنش)
ات و جیمین میرن بالا
ات: جیمین من دوست دارم بخوابم رو تخت کمرم درد میگیره
جیمین: عب نداره هم میخوابیم تو اتاق یونا فقط بلده زر زر کنه
ات: باشه... بریم بخوابیم عشقم
فلش بک به صب:
ات: جیمین.... جیمین
جیمین: هومممم...
ات: جیمین
جیمین: بلههههههه
ات: بلند شو امروز کلی کار داریما باید کارای سالن عروسی رو کنیم از ارایشگاهم وقت بگیرم
جیمین: عی وای.... راست میگه بدو بدو بلند شو حاضر شو
ات: وایسا خب تازه بیدار شدمااااا
جفتشون حاضر میشن میرن پایین تا صبونه بخورن
ات: جیمین یونا لباسش زیاد باز نیس(زیر لب)
جیمین: چرا دارم میبینم، یونا.. یونا یاااا با توعما میشنوی؟!
یونا: چیه چته داد میکنی؟!
جیمین: چه لباسیه پوشیدی تو؟!
یونا: مگه چشه؟
جیمین: زیادی باز نیس؟!
یونا: نه خوبه که
جیمین: حسابتو میرسم
~: عه چتونه چرا بحث میکنین؟
+: راست میگه چه خبرتونه اخه
یونا: اخه... اخه
جیمین: ببند فکتو (زیر لب)
ات: جیمین بیا بریم ول کن
جیمین و ات میرن بیرون
ات: جیمین زیادی عصبی نشو عشقم جیمین: اخه مگه ندیدی؟..
ات: دیدم عصبی نشو عصبی دوست ندارم
جیمین: چشم عزیزم بخاطر تو
فلش بک به فردا
ویو ات و جیمین:
امروز بهترین روزه از زندگیمون قراره باشه
ات: جیمین من دارم میرم ارایشگاه کاری نداری باهام عزیزم؟
جیمین: نه عشقم برو تا منم دکوراسیون سالن رو انجام بدم
ات: باشه من رفتم خدافظ 😘
جیمین: خدافظ عشقم 😉
ویو جیمین:
دوست داشتم تم سالن رو رنگ روشن تزیین کنم تصمیم گرفتم تم رو سفید بنفش بزنم کارا رو کردم اتم حاضر بود مهمونا هم اومده بودن حسابی شوق و ذوق داشتم برای عروسی رفتم سراغ ات
جیمین: واو چقد خوشگل شدی بهتر از همیشه
ات: مرسی عشقم تو هم جذاب شدیاااااا
فلش بک به سالن عروسی
شرط پارت بعدی: ۲٠ تا لایک
بچه ها میخوام فیکو تموم کنم و فصل دو رو بنویسم داخل فصل دو شخصیت های جدید میان شرطا رو هم کم میکنم تا برسه و تمومش کنم فیکو....
۱۶.۷k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.