پارت184
#پارت184
شیطونکِ بابا🥺💜
دستمو روی سرم گذاشتم و چشمامو بستم...
داشتم به بخت افتضاحم فکر میکردم و چشمام کمی نم دار شده بود
که در اتاق باز شد و افراز اومد کنارم و نشست
فوری اشکامو از روی صورتم پاک کردم که بغلم کرد و سرمو گذاشت روی سینش و موهامو نوازش کرد
دیگه رمقی برای اینکه بخوام از تو بغلش بیرون بیام نداشتم و وقتی دیدم آرومه منم کاری به کارش نداشتم
چند دقیقه ای تو بغلش بودم که کنار گوشم آروم گفت:
+ بریم تو اتاق اینجا سردت میشه...
انگار تازه هوشیاریشو به دست آورده بود و داشت عاقل میشد
از توی بغلش بیرون اومدم که چشمامو بوسید و گفت:
+ از من میترسی؟!
پوزخندی زدم و گفتم:
_ ازت بدم میاد
کاش اینو بفهمی....
تو همه چیو ازم گرفتی ، مادرمو...خواهرمو...و حتی بابامو...
+ چرا انقد سنگ خانوادتو به سینه میزنی لعنتی؟؟ همین بابایی که میگی تورو به پول فروخت...
بغضمو قورت دادم و گفتم:
_ خفه شو دروغگو...
پدر من هیچ وقت این کارو نمیکنه...
دستاشو دور صورتم قاب کرد و گفت :
+ یه کاری نکن بزنمت صدا سگ بدی خب؟
وقتی بهت یه چیزی و میگم قبولش کن
از ترس خفه خون گرفتم و دیگه نتونستم چیزی بگم
چونم از بغض میلرزید ولی نمیتونستم چیزی بهش بگم....
شیطونکِ بابا🥺💜
دستمو روی سرم گذاشتم و چشمامو بستم...
داشتم به بخت افتضاحم فکر میکردم و چشمام کمی نم دار شده بود
که در اتاق باز شد و افراز اومد کنارم و نشست
فوری اشکامو از روی صورتم پاک کردم که بغلم کرد و سرمو گذاشت روی سینش و موهامو نوازش کرد
دیگه رمقی برای اینکه بخوام از تو بغلش بیرون بیام نداشتم و وقتی دیدم آرومه منم کاری به کارش نداشتم
چند دقیقه ای تو بغلش بودم که کنار گوشم آروم گفت:
+ بریم تو اتاق اینجا سردت میشه...
انگار تازه هوشیاریشو به دست آورده بود و داشت عاقل میشد
از توی بغلش بیرون اومدم که چشمامو بوسید و گفت:
+ از من میترسی؟!
پوزخندی زدم و گفتم:
_ ازت بدم میاد
کاش اینو بفهمی....
تو همه چیو ازم گرفتی ، مادرمو...خواهرمو...و حتی بابامو...
+ چرا انقد سنگ خانوادتو به سینه میزنی لعنتی؟؟ همین بابایی که میگی تورو به پول فروخت...
بغضمو قورت دادم و گفتم:
_ خفه شو دروغگو...
پدر من هیچ وقت این کارو نمیکنه...
دستاشو دور صورتم قاب کرد و گفت :
+ یه کاری نکن بزنمت صدا سگ بدی خب؟
وقتی بهت یه چیزی و میگم قبولش کن
از ترس خفه خون گرفتم و دیگه نتونستم چیزی بگم
چونم از بغض میلرزید ولی نمیتونستم چیزی بهش بگم....
۳.۵k
۱۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.