فیک از کوک پارت 7
از کمر درد داشتم میمردم کلید نداشتم زنگ درو زدم یکی باز کرد رفتم تو، جین: به موقع اومدین ما تازه می خایم شام بخوریم چیزی که بیرون نخوردین؟ من: نه، جین: پس بفرمایید لباساتونو عوض کنید تشریف بیارید شام. من: چشم ممنون، رفتم بالا لباسامو عوض کردم و رو تخت نشستم دیگه نمیتونستم از جام بلند شم. جیمین: خیلی طول کشید میخایین یکی بره صدا کنه شاید چون خجالت میکشه نیومده. کوک: اره من میرم صداشون میکنم. رفتم بالا دم اتاقمون، در زدم. من: بفرمایین تو. کوک: رفتم تو گفتم که بفرمایید شام سرد میشه. من: خیلی دوست دارم ولی نمیتونم از جام بلند بشم. کوک: ای وای چرا چیشده. من: انقدر کمر درد دارم که نمیتونم بلند بشم، شما بفرمایید منم الان میام. کوک: میخایین کمکتون کنم بلند شین. من: نه مرسی خودم بلند میشم. کوک: بزارید بیام. رفتم طرفش از بغل کمرشو گرفتم و دستش هم گرفتم کمکش کردم بلندشه ولی فک کنم واقعا کمرش خیلی درر میکرد. من: مرسی شرمنده کردین. کوک: این چه حرفیه بفرمایید. من: جلوی کوک رفتم پایین از همه عذرخواهی کردم که دیر شد. جین: اشکال نداره بفرمایید.راوی: شامشون خوردن ظرفا رو هم جمع کردن. من: میشه لطفا به من
۱۰.۱k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.