عاشق یک نگاه
عاشق یک نگاه
سینا:چی بگم بگم مامانم مرده و الان کسیو ندارم که بغلم کنه وقتی گریه میکنم باهام شوخی کنه که همه چیز یادم بره خب چی بگم (گریه)
+میدونم ولی من هنوز هستم داداشی الان تابستونه تو این تابستون باید بری رو زبانت کار کنی بعدم باید اونجا بری مدرسه اونجا همه پیش همیم
خلاصه که همه کارا تموم شد و کوک و جوکیونگم اومدن و خوابیدن
پرش زمانی به فردا :.............
سینا:چی بگم بگم مامانم مرده و الان کسیو ندارم که بغلم کنه وقتی گریه میکنم باهام شوخی کنه که همه چیز یادم بره خب چی بگم (گریه)
+میدونم ولی من هنوز هستم داداشی الان تابستونه تو این تابستون باید بری رو زبانت کار کنی بعدم باید اونجا بری مدرسه اونجا همه پیش همیم
خلاصه که همه کارا تموم شد و کوک و جوکیونگم اومدن و خوابیدن
پرش زمانی به فردا :.............
۲.۵k
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.