One eyed killer/قاتل تک چشم
One eyed killer/قاتل تک چشم
Part 9
از گشادی دس کشیدم
مایکی؛آفرین دختر خوبم
که گارسون اومد و سفارشا رو بگیره
مایکی؛شین چه میل داری؟
شین؛خوب من یه چیز گرم میخوام
مایکی؛خوب منم یه قهوه پر کف با دوریاکی میخوام
گارسون؛الان میارمشون
[گارسون رفت]
مایکی و شین با هم خیلی گرم حرف میزدن و علایق و تنفراتشونو فتن تا اینکه وقت گذشت
[گارسون سفارشها رو آورد]
وقتی داشتش قهوه مایکی رو میداد به اشتباه قهوه رو رو لباس شین ریخت
شین؛وای جلو دستتو نگاه کن عزیزم
گارسون؛خیلی خیلی معذرت میخوام ببخشید عذرت میخوام
شین؛اشکالی نداره ولی حواستو جمع کن تا دوباره مرتکب همچین اشتباهاتی نشی
گارسون؛خیلی عذر میخوام ممنون بابت لطفتون
[و اما مایکیو داریم که داره از حرص میپوکه😂😐💔]
که یهو شین این به مایکی میخوره
شین؛مایکی چیزی شده؟
مایکی؛ن عزیزم
[گوشی شین زنگ خورد]
[مکالمه شین]
؟؛الووو عزیزممم کجایی
شین؛کافه
؟؛با کی؟
شین؛یکی از رفیقام
؟؛کدوم رفیقت اونوق؟
شین؛ب ت چ بیعشور😑💔
؟؛عیش باشه ت ب کارت برس هیچ وقت وقت برا حرف با من نداری میمون😒[اِریل؛گگگگگگگ ب نظرت مایکیو ول میکنه میاد با تو زر میزنه مایمون؟😒]
شین؛اره خدافظ
؟؛بای بای
[پایان مکالمه]
مایکی؛چیزی شده؟
شین؛ن عزیزم
مایکی؛کیبود؟
شین؛هم باشگاهیم
مایکی؛باشگاه چی میری؟
شین؛تکواندو[چپن خودم تکواندو کارم🥲💔]
مایکی؛خوبه،دوس دختر من بایدم رزمی بلد باشه😌
شین؛اوهوم
[بعد از چن مینننن]
[شین ساعتو نگا میکنه]
[ساعت ۷:۳۵]
شین؛شعتتتتتتت
مایکی؛چی شده؟
شین؛مامانم اینا گفتن ساعت هفتو رب خونع باشم الان بیس دقع دیر کردم😑💔
مایکی؛اشکالی نداره میرسونمت
شین؛مرسی
[مایکی حساب کرد]
[سوار ماشین شدن]
[ادرسو گفتو رسیدن جلو در]
شین؛همینجاس نگه دار مرسی
مایکی؛کاری نکردم
[شین میخواس پیاده شع]
مایکی؛شین
شین؛جونم
[مایکی نزدیکش میشه]
شین:لبووو
مایکی؛میخوام طعمشونو امتحان کنم 🙂✨
شین؛لبو ترتر
شین؛....
مایکی نزدیک ترتر شد و لب گرف
بعد از چن مین نفس کم میارن و وقتی مایکی میخواس جدا شه شین دسشو میزارع پشت سر مایکی و فشارش میده پایین و دوباره چن مین همینجوری میمونن ک دیگه هردو خفه میشدن
[جدا شدن]
مایکی؛خیلی خوش طعمن دوریاکی
شین؛اوهوم[قرمز در حد مرگ]
شین؛ممنون بابت امروز
مایکی؛خواهش میکنم عزیزم☺️
شین پیاده شدو رف خونشون
ادامه پارت بعد جا نداره
اگر اشتباه تایپ داشتم گومن🥲💔
Part 9
از گشادی دس کشیدم
مایکی؛آفرین دختر خوبم
که گارسون اومد و سفارشا رو بگیره
مایکی؛شین چه میل داری؟
شین؛خوب من یه چیز گرم میخوام
مایکی؛خوب منم یه قهوه پر کف با دوریاکی میخوام
گارسون؛الان میارمشون
[گارسون رفت]
مایکی و شین با هم خیلی گرم حرف میزدن و علایق و تنفراتشونو فتن تا اینکه وقت گذشت
[گارسون سفارشها رو آورد]
وقتی داشتش قهوه مایکی رو میداد به اشتباه قهوه رو رو لباس شین ریخت
شین؛وای جلو دستتو نگاه کن عزیزم
گارسون؛خیلی خیلی معذرت میخوام ببخشید عذرت میخوام
شین؛اشکالی نداره ولی حواستو جمع کن تا دوباره مرتکب همچین اشتباهاتی نشی
گارسون؛خیلی عذر میخوام ممنون بابت لطفتون
[و اما مایکیو داریم که داره از حرص میپوکه😂😐💔]
که یهو شین این به مایکی میخوره
شین؛مایکی چیزی شده؟
مایکی؛ن عزیزم
[گوشی شین زنگ خورد]
[مکالمه شین]
؟؛الووو عزیزممم کجایی
شین؛کافه
؟؛با کی؟
شین؛یکی از رفیقام
؟؛کدوم رفیقت اونوق؟
شین؛ب ت چ بیعشور😑💔
؟؛عیش باشه ت ب کارت برس هیچ وقت وقت برا حرف با من نداری میمون😒[اِریل؛گگگگگگگ ب نظرت مایکیو ول میکنه میاد با تو زر میزنه مایمون؟😒]
شین؛اره خدافظ
؟؛بای بای
[پایان مکالمه]
مایکی؛چیزی شده؟
شین؛ن عزیزم
مایکی؛کیبود؟
شین؛هم باشگاهیم
مایکی؛باشگاه چی میری؟
شین؛تکواندو[چپن خودم تکواندو کارم🥲💔]
مایکی؛خوبه،دوس دختر من بایدم رزمی بلد باشه😌
شین؛اوهوم
[بعد از چن مینننن]
[شین ساعتو نگا میکنه]
[ساعت ۷:۳۵]
شین؛شعتتتتتتت
مایکی؛چی شده؟
شین؛مامانم اینا گفتن ساعت هفتو رب خونع باشم الان بیس دقع دیر کردم😑💔
مایکی؛اشکالی نداره میرسونمت
شین؛مرسی
[مایکی حساب کرد]
[سوار ماشین شدن]
[ادرسو گفتو رسیدن جلو در]
شین؛همینجاس نگه دار مرسی
مایکی؛کاری نکردم
[شین میخواس پیاده شع]
مایکی؛شین
شین؛جونم
[مایکی نزدیکش میشه]
شین:لبووو
مایکی؛میخوام طعمشونو امتحان کنم 🙂✨
شین؛لبو ترتر
شین؛....
مایکی نزدیک ترتر شد و لب گرف
بعد از چن مین نفس کم میارن و وقتی مایکی میخواس جدا شه شین دسشو میزارع پشت سر مایکی و فشارش میده پایین و دوباره چن مین همینجوری میمونن ک دیگه هردو خفه میشدن
[جدا شدن]
مایکی؛خیلی خوش طعمن دوریاکی
شین؛اوهوم[قرمز در حد مرگ]
شین؛ممنون بابت امروز
مایکی؛خواهش میکنم عزیزم☺️
شین پیاده شدو رف خونشون
ادامه پارت بعد جا نداره
اگر اشتباه تایپ داشتم گومن🥲💔
۱.۳k
۰۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.