اینکه نورِ خونه م کَم باشه و مُتِمایِل به زَرد، اینکه وسا
اینکه نورِ خونهم کَم باشه و مُتِمایِل به زَرد، اینکه وسایلَم چوبِ قَهوهای و گردویی باشه، اینکه هر گوشهی خونهام یکی دو تا گلدون باشه چون عاشقِ رنگِ سبزم، اینکه مِثلِ قدیم, توی دیسِ مِلامین غذا بِکِشَم، دوغ رو توی پارچِ خشتیِ نه چندان شفّاف بریزَم و روی جانونیم تورِ اطلَس پود بِندازَم، روزِ من رو قَشَنگ میکُنه
۷۴۴
۲۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.