پارت نهم ماه کامل 🌕🌑
نزدیک هشت ماه گذشته بود از جیمین حامله بودم هنوز از ماموریت برنگشته بود .
هنوز نرفته بودم که ببینم جنسیت بچه بفهمم داشتم صبحانه میخوردم در باز شد . صدای خدمتکار اومد که داشت میگفت ارباب جوان برگشتین سریع دوییدم سمت در جیمین دیدم شکمم تیر کشید با زانو افتادم سریع دویید سمتم
_ بیبی چت شده حالت خوبه ؟
+ ج ج جیمینا بلاخره اومدی
محکم بغلش کردم
ویو جیمین : وقتی بغلم کرد آروم دستم رفت رو شکمش چقدر اومده بود جلو نگاش کردم
_ چرا آنقدر شکمت اومده جلو بیب ؟
+ جیمینا بابا شدی
_ بابا شدم ؟ ولی من بچه آیی اینجا نمیبینم
+ وای خدا با یه خنگ تو رابطم
_ یاااااااا
محکم بغلش کردم
_ تو الان گفتی من بابا شدمممممممم
بلندش کردم چرخوندمش
+ جیمین نکن سرم گیج رفت بچه اذیت میشه با خنده
_ میخوام داد بزنم بابا شدممممممم
+ آروم باش جیمین
ویو ا/ت :
دستم گذاشتم رو صورتش بوسیدمش
کمرم گرفت همراهیم کرد خوشحالم که با جیمینم با اینکه اولش ازش متنفر بودم ولی حالا چی ازش یه بچه دارم که نه میدونم دختره نه پسر میخوام واسه همیشه جیمین کنارم باشه تو فکر بودم که نگاهش رو خودم حس کردم. وقتی زیر چشمی نگاش کردم داشت با عشق تمام نگام میکرد
هنوز نرفته بودم که ببینم جنسیت بچه بفهمم داشتم صبحانه میخوردم در باز شد . صدای خدمتکار اومد که داشت میگفت ارباب جوان برگشتین سریع دوییدم سمت در جیمین دیدم شکمم تیر کشید با زانو افتادم سریع دویید سمتم
_ بیبی چت شده حالت خوبه ؟
+ ج ج جیمینا بلاخره اومدی
محکم بغلش کردم
ویو جیمین : وقتی بغلم کرد آروم دستم رفت رو شکمش چقدر اومده بود جلو نگاش کردم
_ چرا آنقدر شکمت اومده جلو بیب ؟
+ جیمینا بابا شدی
_ بابا شدم ؟ ولی من بچه آیی اینجا نمیبینم
+ وای خدا با یه خنگ تو رابطم
_ یاااااااا
محکم بغلش کردم
_ تو الان گفتی من بابا شدمممممممم
بلندش کردم چرخوندمش
+ جیمین نکن سرم گیج رفت بچه اذیت میشه با خنده
_ میخوام داد بزنم بابا شدممممممم
+ آروم باش جیمین
ویو ا/ت :
دستم گذاشتم رو صورتش بوسیدمش
کمرم گرفت همراهیم کرد خوشحالم که با جیمینم با اینکه اولش ازش متنفر بودم ولی حالا چی ازش یه بچه دارم که نه میدونم دختره نه پسر میخوام واسه همیشه جیمین کنارم باشه تو فکر بودم که نگاهش رو خودم حس کردم. وقتی زیر چشمی نگاش کردم داشت با عشق تمام نگام میکرد
۱۱.۱k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.