یین و یانگ (پارت ۲۴)
این دفعه هیچکس دست نزد ، بلکه با رضایتی که توی چشم هاشون و لبخندی که روی لب هاشون بود ، من رو بدرقه کردن . رفتم نشستم سرجام . سویون محکم بغلم کرد و گفت : دوستت دارم . این دختر همیشه احساساتی م می کرد . بغلش کردم و گفتم : منم دوستت دارم . زوج هایی که می شناختیم ، بلند شدن تا باهم برن قدم بزنن . (شاید کارای دیگه هم بکنن😈)
سویون گفت : بیا ما هم بریم قدم بزنیم . خواهش؟[خودشو لوس می کنه] گفتم : باشه بچه کوچولو بریم .
***گفتم : سویون ، می دونی توی این بارون دلم چی می خواد ؟ سویون گفت : یه یار رمانتیک؟😜 گفتم : نه ، بریم توی چادر فیلم ببینیم ! سویون گفت : هر چند که دلم می خواد بازم قدم بزنیم ، ولی منم فیلم دوست دارم بریم . رفتیم داخل چادر و فیلم دیدیم . *** همش یه قسمت سریال دیدیم که فهمیدیم شب شده و باید فکری به حال شام کرد . خیلی گرسنه بودیم آخه ناهارم نخورده بودیم . معلم گفت : نگران شام نباشین . قرارخ براتون گوشت خوک بیاریم تا کباب کنیم . تا دلتون بخواد مخلفات هم هست ! سویون گفت : آخ که قراره دبی از عزا درارم ! گفتم : من که بار اولمه می خوام گوشت خوک بخورم ، می ترسم خوشم نیاد . (که گرسنه بمونه) سویون گفت : نگران نباش حتما خوشت میاد . معلم گفت : خب حالا همتون باید کنار چادراتون یه میز درست کنین . سرپرست هر گروه ، بیاد یه چتر برداره (از چتر های بزرگ و پایه دار که به عنوان سایه بان ازش استفاده می کنن)و با کمک هم گروهی هاش کنار چادر برپاش کنه . تموم که شد بیاین میز و صندلی هم ببرید . یه چتر برداشتم و با کمک بچه ها کنار چادر برپاش کردیم.
میز و صندلی ها رو چیدیم و به اندازه خودمون ظرف آوردیم . معلم اومد و یه چراغ به چترمون وصل کرد . وقتی لامپ همه ی چتر هارو وصل کرد ، یه ریسه بزرگ آورد و از روی همه ی چترها رد کرد . ریسه منظره ی قشنگی به اردوگاه داده بود . یه گار کوچولو برای کباب کردن گوشت و سوسیس آوردن . (از اینا که توی همه ی کیدراما ها هست) معلم گفت : بهتون یه ظرف پر از گوشت خوک و سوسیس داده میشه که سهمیه گروهتونه . حواستون باشه موقع کباب کردن خودتون رو نسوزونید . نوش جان ! سویون نشونم داد چطوری گوشت خوک کباب کنم .
#فیک_بی_تی_اس
#jungkookweloveyou
#jungkook
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
اینم از پارت جدید😁
ممنونم از صبوری تون🙏
سویون گفت : بیا ما هم بریم قدم بزنیم . خواهش؟[خودشو لوس می کنه] گفتم : باشه بچه کوچولو بریم .
***گفتم : سویون ، می دونی توی این بارون دلم چی می خواد ؟ سویون گفت : یه یار رمانتیک؟😜 گفتم : نه ، بریم توی چادر فیلم ببینیم ! سویون گفت : هر چند که دلم می خواد بازم قدم بزنیم ، ولی منم فیلم دوست دارم بریم . رفتیم داخل چادر و فیلم دیدیم . *** همش یه قسمت سریال دیدیم که فهمیدیم شب شده و باید فکری به حال شام کرد . خیلی گرسنه بودیم آخه ناهارم نخورده بودیم . معلم گفت : نگران شام نباشین . قرارخ براتون گوشت خوک بیاریم تا کباب کنیم . تا دلتون بخواد مخلفات هم هست ! سویون گفت : آخ که قراره دبی از عزا درارم ! گفتم : من که بار اولمه می خوام گوشت خوک بخورم ، می ترسم خوشم نیاد . (که گرسنه بمونه) سویون گفت : نگران نباش حتما خوشت میاد . معلم گفت : خب حالا همتون باید کنار چادراتون یه میز درست کنین . سرپرست هر گروه ، بیاد یه چتر برداره (از چتر های بزرگ و پایه دار که به عنوان سایه بان ازش استفاده می کنن)و با کمک هم گروهی هاش کنار چادر برپاش کنه . تموم که شد بیاین میز و صندلی هم ببرید . یه چتر برداشتم و با کمک بچه ها کنار چادر برپاش کردیم.
میز و صندلی ها رو چیدیم و به اندازه خودمون ظرف آوردیم . معلم اومد و یه چراغ به چترمون وصل کرد . وقتی لامپ همه ی چتر هارو وصل کرد ، یه ریسه بزرگ آورد و از روی همه ی چترها رد کرد . ریسه منظره ی قشنگی به اردوگاه داده بود . یه گار کوچولو برای کباب کردن گوشت و سوسیس آوردن . (از اینا که توی همه ی کیدراما ها هست) معلم گفت : بهتون یه ظرف پر از گوشت خوک و سوسیس داده میشه که سهمیه گروهتونه . حواستون باشه موقع کباب کردن خودتون رو نسوزونید . نوش جان ! سویون نشونم داد چطوری گوشت خوک کباب کنم .
#فیک_بی_تی_اس
#jungkookweloveyou
#jungkook
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
اینم از پارت جدید😁
ممنونم از صبوری تون🙏
۷.۵k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.