عشق یک خونآشام
پارت ۱۴
با ی جنگل پر از درخت و رودخونه مواجه شدم خیلی جای سر سبز و قشنگی بود من عاشق این جور مکانام خیلی خوب بود از خوشحالی پریدم بغل کوک انقد خوب بود مث ی رویا اصلن فک نمیکردم ی روزی ی همچین جایی با کسی ک واقعن دوسش دارم خاطره بسازم خیلی خوشحال بودم داشتم پر پر میزدم از خوشحالی
چشممافتاد ب رود خونه برگشتم ب طرف کوک ک داشت از توی ماشین وسایل میآورد تا چهدر بزنه
+ کوکیا من میرم جای رودخونه
_ باشه عشقم
کفشام درآورم و پاهامو گذاشتم تو رود خونه آب سرد رودخونه سنگایی ک پاهامو قلقلک میداد باد خنکی ک موهامو نوازش میکرد صدای پرنده ای ک داشت آواز میخوند همه ی اینا باعث شد تا بتونم برای ی بارم ک شده معنیه زندگی رو بفهمم مخصوصن این ک در کنار کسی هستم ک واقعن لیاقت محبت کردن رو داره و واقعن از ته قلبم دوسش دارم
خب خب از تفکراتم بیایین بیرون
نگاهم افتاد ب کوک ک داشت با کیوت ترین حالت ممکن میومد سمتم خندم گرف
_ او چقد سرده چجوری رفتی تا اونجا
+(خنده) بیا عادت میکنی
_ ب نظرم نیام بهتره تو ام بیا تا سرما نخوردی میخام ناهار درس کنم
+ واستا اومدم
رفتم و با هم شرو کردیم ب درس کردن غذا او مشغول درس کردم آتیش بود منم داشتم گوشتارو تیکه میکردم قراره نودل درس کنیم بعد ۲۰ مین نودلا حاضر شد نشستیم باهم از غروب آفتاب (اگ اشتباه نکنم ) لذت بردیم
بعد ناهار با هم نشستیم زیر درخت و رودخونه رو تماشا کردیم سرمو گذاشتم رو شونش ک لب زد
_ ات میشه بشی ملکه ی قلبم ؟
+ چیشد؟
_ میخام مال من باشی برای همیشه
هیچی نگفتمو لبامو گذاشتم رو لباش ..
و همین برای آغاز زندگی مشترکمون کافی بود...
پایان
مرسی ک وقتتونو برای خوندن فیکم گذاشتین امید وارم ارزششو داشته باشه و خوشتون اومده باشه دوستون دارم لاوام:)..
تنک بابت حمایتای کیوتتون
با ی جنگل پر از درخت و رودخونه مواجه شدم خیلی جای سر سبز و قشنگی بود من عاشق این جور مکانام خیلی خوب بود از خوشحالی پریدم بغل کوک انقد خوب بود مث ی رویا اصلن فک نمیکردم ی روزی ی همچین جایی با کسی ک واقعن دوسش دارم خاطره بسازم خیلی خوشحال بودم داشتم پر پر میزدم از خوشحالی
چشممافتاد ب رود خونه برگشتم ب طرف کوک ک داشت از توی ماشین وسایل میآورد تا چهدر بزنه
+ کوکیا من میرم جای رودخونه
_ باشه عشقم
کفشام درآورم و پاهامو گذاشتم تو رود خونه آب سرد رودخونه سنگایی ک پاهامو قلقلک میداد باد خنکی ک موهامو نوازش میکرد صدای پرنده ای ک داشت آواز میخوند همه ی اینا باعث شد تا بتونم برای ی بارم ک شده معنیه زندگی رو بفهمم مخصوصن این ک در کنار کسی هستم ک واقعن لیاقت محبت کردن رو داره و واقعن از ته قلبم دوسش دارم
خب خب از تفکراتم بیایین بیرون
نگاهم افتاد ب کوک ک داشت با کیوت ترین حالت ممکن میومد سمتم خندم گرف
_ او چقد سرده چجوری رفتی تا اونجا
+(خنده) بیا عادت میکنی
_ ب نظرم نیام بهتره تو ام بیا تا سرما نخوردی میخام ناهار درس کنم
+ واستا اومدم
رفتم و با هم شرو کردیم ب درس کردن غذا او مشغول درس کردم آتیش بود منم داشتم گوشتارو تیکه میکردم قراره نودل درس کنیم بعد ۲۰ مین نودلا حاضر شد نشستیم باهم از غروب آفتاب (اگ اشتباه نکنم ) لذت بردیم
بعد ناهار با هم نشستیم زیر درخت و رودخونه رو تماشا کردیم سرمو گذاشتم رو شونش ک لب زد
_ ات میشه بشی ملکه ی قلبم ؟
+ چیشد؟
_ میخام مال من باشی برای همیشه
هیچی نگفتمو لبامو گذاشتم رو لباش ..
و همین برای آغاز زندگی مشترکمون کافی بود...
پایان
مرسی ک وقتتونو برای خوندن فیکم گذاشتین امید وارم ارزششو داشته باشه و خوشتون اومده باشه دوستون دارم لاوام:)..
تنک بابت حمایتای کیوتتون
۹.۲k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.