Halp part7
دستشو گذاشت رو دلش و حالش بد شد...دیدم چشماشو بست و ناخواسته از روی تخت افتاد...حالش خیلی بد شده بود...از طرفی خوشحال بودم از طرفی هم ترسیده بودم...در اتاق هم قفل بود دست های منم بسته...داد زدم و با گریه گفتم:هق...هق...کمکککک...هق...کمکککک
"کوک ویو"
حالم خیلی بد شده بود...دلم شدید درد میکرد و همش داشتم عرق میریختم...چشام سیاهی رفت و بیهوش شدم...
"فلش بک به چندساعت قبل از زبون جوهو"
داشتم نوشیدنی کوک رو براش میبردم...توش سم ریختم و شراب غلیظ تا کامل مست بشه...میخواگ اون دختره رو به ف.ا.ک بده!...
"زمان حال از زبون تهیونگ"
ادرس رو رفتم و رسیدم به یه عمارت...
بادیگار عمارت:کلمه ی رمز؟...
یه مشت زدم تو صورتش...وقتی افتاد رو زمین از روش پریدم و دویدم تو عمارت...آژیرش صدا داد...
"جوهو"
دیدم صدای آژیر بلند شد...اسلحه ام رو برداشتم و رفتم تو حیاط...شتتت تهیونگ بود...دویدم سمت اتاق و چمدون پر از دلارم رو برداشتم و رفتم سمت ون...
تهیونگ با داد:هی تووو...
تا صداشو شنیدم یه تیر یه بازوش زدم و سوار ون شدم...
"تهیونگ"
چشمامو از درد شدید روهم فشار دادم...درحالی که با دستم رو بازوم رو گرفته بودم وارد عمارت شدم...بادیگاردا با کت و شلوار مشکی افتاده بودن دنبالم...بازوم خونریزی داشت...
"نامجون"
یه ساعتی میشد تهیونگ زنگ نزده بود...زنگ زدم به پلیس و آدرسو براشون فرستادم...خودم هم بچه هارو(اعضارو)صدا زدم و سوار ماشین شدم و رفتم به اون آدرس...
"تهیونگ"
تلو تلو میخوردم تا اینکه افتادم زمین...بادیگاردا اومدن سمتم و منو گرفتن...بازومو فشار دادن تا اینکه از درد داد زدم...داشتن منو میبردن که صدای آژیر پلیس رو شنیدم...پلیسا ریختن تو عمارت...بادیگاردا منو ول کردن و دستشونو گذاشتن رو سرشون...همون لحظه دیدم نامجون داره میاد سمتم...
"نامجون تهیونگو بغل میکنه و آروم میزنه به صورتش(میدونید چی میگم دیگه؟)"
نامجون با بغض:ته...ته...لطفا لطفا جواب بده
جین:تهیوووونگ...
یونگی:باید به دکتر زنگ بزنیم
جیهوپ:من میزنم الان...
*جیمین گریه میکنه*
تهیونگ با صدای بی جون:ا.ت...ا.ت...پیدا...پیداش کنید...
جین:من میرم دنبالش...
"از زبون جین"
همهمه خیلی زیاد بود...صدای آژیر پلیس داد بادیگارادا و...رسیدم به یه اتاق...درش قفل بود...یه حسی بهم میگفت ا.ت اینجاس...یه مشت زدم به در و شکوندمش...بلهههه اینه قدرت ولدرهندساااااممم(سوسماز)...وارد اتاق شدم...
ا.ت:جیننننن...
جین:ااااا.تتتت...
رفتم و دست و پاشو باز کردم...انقدر محکم بسته بودن که بعد از باز کردن دستش زخمی بود...بغلش کردم...داشت تو بغلم گریه میکرد همونجا از روی دکمه های بازش متوجه شدم یکی داشته بهش ت.ج.ا.و.ز میکرده...محکم بغلش کردم...
ا.ت با گریه:هق...هق...اون جونگ کوکه...هق
جین:چیییی؟؟؟..."با داد":ناااامجوووون...نامجوووون
ا.ت:اون...هق...هق...اون...
جین:اروم باش ا.ت...
"نامجون"
جین داشت صدام میکرد...ترسیدم و سر تهیونگو بوسیدم...
نامجون:ته الان میام...
دویدم سمت اتاق...با جسم بی جون کوک و ا.ت ای که داشت گریه میکرد مواجه شدم...نمیدونستم باید برم پیش ا.ت یا کوک؟؟؟...
<ارژانس وارد عمارت میشه>
نامجون:جین حواست بهشون باشه...میرم پرستارو بیارم...
رفتم بیرون و پرستارو اوردم...پرستار کوک و تهیونگ رو برد...
*بعد از یک ساعت از زبون ا.ت*
خیلی بهم فشار اومده بود...فهمیدم ته عاشقمه...کوک مست بوده و سعی داشته بهم ت.ج.ا.و.ز کنه...جوهو با 700میلیون دلار از کره فرار میکنه...تا چند ساعت پیش هم به تخت بسته شده بودم...بعد الان نامجون میگه ا.ت چرا تب کرده؟...چرا خودشو تو اتاق زندانی کرده؟...
*صدای در زدن*
نامجون:ا.ت...ا.ت...در رو باز کن...کارت دارممم
ا.ت:ولم کنیدددد...میخوام تنها باشم
پتو رو کشیدم رو سرم و خوابیدم...
(میشه لایک کنی چاگیا؟)
"کوک ویو"
حالم خیلی بد شده بود...دلم شدید درد میکرد و همش داشتم عرق میریختم...چشام سیاهی رفت و بیهوش شدم...
"فلش بک به چندساعت قبل از زبون جوهو"
داشتم نوشیدنی کوک رو براش میبردم...توش سم ریختم و شراب غلیظ تا کامل مست بشه...میخواگ اون دختره رو به ف.ا.ک بده!...
"زمان حال از زبون تهیونگ"
ادرس رو رفتم و رسیدم به یه عمارت...
بادیگار عمارت:کلمه ی رمز؟...
یه مشت زدم تو صورتش...وقتی افتاد رو زمین از روش پریدم و دویدم تو عمارت...آژیرش صدا داد...
"جوهو"
دیدم صدای آژیر بلند شد...اسلحه ام رو برداشتم و رفتم تو حیاط...شتتت تهیونگ بود...دویدم سمت اتاق و چمدون پر از دلارم رو برداشتم و رفتم سمت ون...
تهیونگ با داد:هی تووو...
تا صداشو شنیدم یه تیر یه بازوش زدم و سوار ون شدم...
"تهیونگ"
چشمامو از درد شدید روهم فشار دادم...درحالی که با دستم رو بازوم رو گرفته بودم وارد عمارت شدم...بادیگاردا با کت و شلوار مشکی افتاده بودن دنبالم...بازوم خونریزی داشت...
"نامجون"
یه ساعتی میشد تهیونگ زنگ نزده بود...زنگ زدم به پلیس و آدرسو براشون فرستادم...خودم هم بچه هارو(اعضارو)صدا زدم و سوار ماشین شدم و رفتم به اون آدرس...
"تهیونگ"
تلو تلو میخوردم تا اینکه افتادم زمین...بادیگاردا اومدن سمتم و منو گرفتن...بازومو فشار دادن تا اینکه از درد داد زدم...داشتن منو میبردن که صدای آژیر پلیس رو شنیدم...پلیسا ریختن تو عمارت...بادیگاردا منو ول کردن و دستشونو گذاشتن رو سرشون...همون لحظه دیدم نامجون داره میاد سمتم...
"نامجون تهیونگو بغل میکنه و آروم میزنه به صورتش(میدونید چی میگم دیگه؟)"
نامجون با بغض:ته...ته...لطفا لطفا جواب بده
جین:تهیوووونگ...
یونگی:باید به دکتر زنگ بزنیم
جیهوپ:من میزنم الان...
*جیمین گریه میکنه*
تهیونگ با صدای بی جون:ا.ت...ا.ت...پیدا...پیداش کنید...
جین:من میرم دنبالش...
"از زبون جین"
همهمه خیلی زیاد بود...صدای آژیر پلیس داد بادیگارادا و...رسیدم به یه اتاق...درش قفل بود...یه حسی بهم میگفت ا.ت اینجاس...یه مشت زدم به در و شکوندمش...بلهههه اینه قدرت ولدرهندساااااممم(سوسماز)...وارد اتاق شدم...
ا.ت:جیننننن...
جین:ااااا.تتتت...
رفتم و دست و پاشو باز کردم...انقدر محکم بسته بودن که بعد از باز کردن دستش زخمی بود...بغلش کردم...داشت تو بغلم گریه میکرد همونجا از روی دکمه های بازش متوجه شدم یکی داشته بهش ت.ج.ا.و.ز میکرده...محکم بغلش کردم...
ا.ت با گریه:هق...هق...اون جونگ کوکه...هق
جین:چیییی؟؟؟..."با داد":ناااامجوووون...نامجوووون
ا.ت:اون...هق...هق...اون...
جین:اروم باش ا.ت...
"نامجون"
جین داشت صدام میکرد...ترسیدم و سر تهیونگو بوسیدم...
نامجون:ته الان میام...
دویدم سمت اتاق...با جسم بی جون کوک و ا.ت ای که داشت گریه میکرد مواجه شدم...نمیدونستم باید برم پیش ا.ت یا کوک؟؟؟...
<ارژانس وارد عمارت میشه>
نامجون:جین حواست بهشون باشه...میرم پرستارو بیارم...
رفتم بیرون و پرستارو اوردم...پرستار کوک و تهیونگ رو برد...
*بعد از یک ساعت از زبون ا.ت*
خیلی بهم فشار اومده بود...فهمیدم ته عاشقمه...کوک مست بوده و سعی داشته بهم ت.ج.ا.و.ز کنه...جوهو با 700میلیون دلار از کره فرار میکنه...تا چند ساعت پیش هم به تخت بسته شده بودم...بعد الان نامجون میگه ا.ت چرا تب کرده؟...چرا خودشو تو اتاق زندانی کرده؟...
*صدای در زدن*
نامجون:ا.ت...ا.ت...در رو باز کن...کارت دارممم
ا.ت:ولم کنیدددد...میخوام تنها باشم
پتو رو کشیدم رو سرم و خوابیدم...
(میشه لایک کنی چاگیا؟)
۵.۱k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.