یه دیوونه دنبالم کرده (𝙿𝙰𝚁𝚃𝟺)
صورت سفید دخترک کلا از گریه قرمز شده بود و اشک هاش همینجور داشت به روی بازوی تتو شده ی جونگکوک میریخت، با این حال جونگکوک هنوز لبخند خرگوشیش روی صورتش بود.
اصلا متوجه نشدم همه رفتن به اون زن و مرد سلام، علیک کردن، اون زن بهم چپ چپ نگاه میکرد ولی مرد اهمیتی نداد، خودم خیلی معذب شدم.
جونگکوک اومد سمتم و آروم بغلم کرد و یه بوسه ی آروم جلوی همه روی لبم گذاشت.
_ای وای ببخشید، تو ا.ت بودی، من با خدمتکار اشتباه گرفتمت (دختره میاد سمتش)
از اون تیکه سنگین تر نمی تونستم بخورم، از همین الان دلم می خواست که بره.
_عزیزم درست صحبت کن!(با لبخند فیک)
_جی-هوپ عزیزم، خوب من با همه راحتم می خواستم باهاش شوخی کنم.(می خواست ا.ت رو بغل کنه)
جونگکوک یه دستش دور شونم بود و با همون دست وقتی دختر خواست بغلم کنه منو عقب کشید.
+ا.ت حالش خوب، نیس ممکنه مریض بشی.....لارا.
با حرف جونگکوک یکم دلم گرفته شد، یعنی نگران لارا بود یا بهش تیکه انداخت.
.
لارا منظورم رو فهمید و با خنده ی ماسیده دست سمت راستش رو گذاشت روی دست سمت چپش و با سرعت خودش رو ازمون دور کرد، نگاهم رو دادم به ورجه ورجه اونور دقت کردم جین و رزی و جیمین رو دیدم، وقتی به جیمین و رزی دقت کردم کم مونده بود جر بخورم، جیمین داشت مثل دیوونه ها آدامس می جویید و عدای لارا رو در میاورد، پرده ی روی میز که رنگ سبز بود رو برداشته بود و دور خودش پیچیده بود و با عشوه رفت سمت رزی، خواست بغلش کنه که.....دیوث!
بعد جیمین سگ دیوونه رزی رو برداشت از اونور عدای منو با سگ در آوورد.
جین از خنده افتاده بود زمین و نفسش بالا نمیومد، وقتی جی-هوپ برگشت سمت اونور جیمین سریع پرده رو در کسری از ثانیه پرت کرد روی میز و به حالت عادی برگشت و سوت زد و دستاش رو برد پشتش و گره کرد، رزی هم نشست رو صندلی و سگش رو ناز کرد، جین هم گوشیش رو سریع آورد بیرون و روی صندلی نشست و با گوشیش ور رفت، اینا باید بازیگر میشدن، اونم یه سلبریتی...(خوب هستن هر سه تاشون)
#بی_تی_اس.
#کیپاپ.
#نامجون.
#بلکپینک.
#وی.
#جیمین.
#جونگکوک.
#جین.
#آهنگ.
#موسیقی.
#جنی.
#لیسا.
#جیسو.
#رزی.
اصلا متوجه نشدم همه رفتن به اون زن و مرد سلام، علیک کردن، اون زن بهم چپ چپ نگاه میکرد ولی مرد اهمیتی نداد، خودم خیلی معذب شدم.
جونگکوک اومد سمتم و آروم بغلم کرد و یه بوسه ی آروم جلوی همه روی لبم گذاشت.
_ای وای ببخشید، تو ا.ت بودی، من با خدمتکار اشتباه گرفتمت (دختره میاد سمتش)
از اون تیکه سنگین تر نمی تونستم بخورم، از همین الان دلم می خواست که بره.
_عزیزم درست صحبت کن!(با لبخند فیک)
_جی-هوپ عزیزم، خوب من با همه راحتم می خواستم باهاش شوخی کنم.(می خواست ا.ت رو بغل کنه)
جونگکوک یه دستش دور شونم بود و با همون دست وقتی دختر خواست بغلم کنه منو عقب کشید.
+ا.ت حالش خوب، نیس ممکنه مریض بشی.....لارا.
با حرف جونگکوک یکم دلم گرفته شد، یعنی نگران لارا بود یا بهش تیکه انداخت.
.
لارا منظورم رو فهمید و با خنده ی ماسیده دست سمت راستش رو گذاشت روی دست سمت چپش و با سرعت خودش رو ازمون دور کرد، نگاهم رو دادم به ورجه ورجه اونور دقت کردم جین و رزی و جیمین رو دیدم، وقتی به جیمین و رزی دقت کردم کم مونده بود جر بخورم، جیمین داشت مثل دیوونه ها آدامس می جویید و عدای لارا رو در میاورد، پرده ی روی میز که رنگ سبز بود رو برداشته بود و دور خودش پیچیده بود و با عشوه رفت سمت رزی، خواست بغلش کنه که.....دیوث!
بعد جیمین سگ دیوونه رزی رو برداشت از اونور عدای منو با سگ در آوورد.
جین از خنده افتاده بود زمین و نفسش بالا نمیومد، وقتی جی-هوپ برگشت سمت اونور جیمین سریع پرده رو در کسری از ثانیه پرت کرد روی میز و به حالت عادی برگشت و سوت زد و دستاش رو برد پشتش و گره کرد، رزی هم نشست رو صندلی و سگش رو ناز کرد، جین هم گوشیش رو سریع آورد بیرون و روی صندلی نشست و با گوشیش ور رفت، اینا باید بازیگر میشدن، اونم یه سلبریتی...(خوب هستن هر سه تاشون)
#بی_تی_اس.
#کیپاپ.
#نامجون.
#بلکپینک.
#وی.
#جیمین.
#جونگکوک.
#جین.
#آهنگ.
#موسیقی.
#جنی.
#لیسا.
#جیسو.
#رزی.
۱۲.۷k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.