شیطان من
بعد از چند دقیقه جونگ کوک وارد شد و بی توجه به بقیه به سوی تهیونگ رفت.
اون دوتا مثل برادر خونی هم بودند
چشمان کوک چرخید که ببیند میتوند مشعوقش را پیدا کند؟
چشمش به موهای بور و قد نسبتا بلند ا.ت افتاد
برق رو از چشمانش میشد تشخیص داد تهیونگ زد بهش و گفت
توکه میدونی اون ی نفر دیگه رو دوست داره
چرا وقت خودتو تلف میکنی
کوک اروم زد روی شونه ته ته و بهش گفت هرگز دست بر نخواهم داشت ز این خمار مستی
حرف هاش گنگ بود البته از جانشین بزرگ مافیا انتظار دیگه ایی هم نمیره
تهیونگ با ترسی که توی دلشه به ا.ت و مینهو خیره میشه
و امیدوار میشه که جونگی به چیزی که باعث اسیب به روحیه اون دوتا نیشه فکر نکنه
(اینکه بخوام تا اخر روز ادامش بدم باعث میشه سرعت تایپم کم بشه و دیر پارت بزارم برای همین فلش بک میزنیم به ۲ هفته بعد)
..........
جونگ کوک با ی. دسته گل رز وارد میشه
خوب میدونست ا.ت عاشق رز قرمزه
از تهیونگ خواهش کرد که ا.ت بیاره سمت انبار اکادمی
تهیونگ سعی کرد اونو متقاعد کنه که این کارو نکنه ولی مرغ کوک ی پا داشت.
ا.ت با ذوق دنبال تهیونگ راه افتاد
تهیونگ کلافه بود و مداوم نفسشو با غیض بیرون میداد
حین راه رفتن متوجه شد ا.ت پشت سرش حرکت نمیکنه برمیگرده و میبینه اون وایستاده
ا.ت چند قدم جلو میره که به تهیونگ برسه روی نوک پنجه هاش می ایسته تا هم قد ته بشه
-اوپا اتفاقی افتاده که ایتقدر کلافه ایی؟
-اوه نه جیزی نیست،بیا به راه رفتن ادامه بودیم
-اوهوم
ا.ت جلو میره و دست تهیونک توی جیب بوده رو میگره و با ذوق حرکت میکنه
تهیونگ سعی میکنه دست ا.ت رو ول کنه ولی ا.ت محکم تر از قبل اونو میگیره
در همون حین جونگ کوک به سمت بیرون میاد و اون صحنه رو میبینه
گل از دستش میوفته روی زمین و با چشمانی که سعی میکنه بغضشو مخفی کنه به سمت تهیونگ میره تنه ایی به شونش میزنه و میگه
-بد کردی رفیق تو منو وادار به این کار کردی.
ته ته به نگرانی برمیگرده به خاطر سرعت بالایی که داشت چرخیدنش ا.ت به سمت پرتاب میشه و سر میخوره توی دیوار
صداش به قدری محکم و زیاد بود که جونگ کوک هم متوجه میشه
به سرعت سمت ا.ت میره .تهیونگ که ی دستش به کنر ا.ت و یکی دیگش توی دست ا.ت بود رو هل میده و براید استایل اونو بلند میکنه
سمت درمانگاه اکادمی میره
پرستار کمکی
نگاهی به سر دخترک میکنه
کاری از دستش بر نمیاد یکم اون دست اون دوست میکنه
کوک متوجه حالات پرستار میشه عربده ایی میکشه که پرستار از ترس اندکی به بلا میپره
با تک زنگی که میزنه ا.ت رو بلند میکنه و به سمت در خروجی اکادمی میره
بلافاصله بادرگارد ملوی جونگ کوک وایمسته
کوک با عجله در رو باز میکنه و ا.ت رو روی صدنلی عقب میخابونه
بادیگارد رو کنار میزنه و به سمت در راننده میره
...
اون دوتا مثل برادر خونی هم بودند
چشمان کوک چرخید که ببیند میتوند مشعوقش را پیدا کند؟
چشمش به موهای بور و قد نسبتا بلند ا.ت افتاد
برق رو از چشمانش میشد تشخیص داد تهیونگ زد بهش و گفت
توکه میدونی اون ی نفر دیگه رو دوست داره
چرا وقت خودتو تلف میکنی
کوک اروم زد روی شونه ته ته و بهش گفت هرگز دست بر نخواهم داشت ز این خمار مستی
حرف هاش گنگ بود البته از جانشین بزرگ مافیا انتظار دیگه ایی هم نمیره
تهیونگ با ترسی که توی دلشه به ا.ت و مینهو خیره میشه
و امیدوار میشه که جونگی به چیزی که باعث اسیب به روحیه اون دوتا نیشه فکر نکنه
(اینکه بخوام تا اخر روز ادامش بدم باعث میشه سرعت تایپم کم بشه و دیر پارت بزارم برای همین فلش بک میزنیم به ۲ هفته بعد)
..........
جونگ کوک با ی. دسته گل رز وارد میشه
خوب میدونست ا.ت عاشق رز قرمزه
از تهیونگ خواهش کرد که ا.ت بیاره سمت انبار اکادمی
تهیونگ سعی کرد اونو متقاعد کنه که این کارو نکنه ولی مرغ کوک ی پا داشت.
ا.ت با ذوق دنبال تهیونگ راه افتاد
تهیونگ کلافه بود و مداوم نفسشو با غیض بیرون میداد
حین راه رفتن متوجه شد ا.ت پشت سرش حرکت نمیکنه برمیگرده و میبینه اون وایستاده
ا.ت چند قدم جلو میره که به تهیونگ برسه روی نوک پنجه هاش می ایسته تا هم قد ته بشه
-اوپا اتفاقی افتاده که ایتقدر کلافه ایی؟
-اوه نه جیزی نیست،بیا به راه رفتن ادامه بودیم
-اوهوم
ا.ت جلو میره و دست تهیونک توی جیب بوده رو میگره و با ذوق حرکت میکنه
تهیونگ سعی میکنه دست ا.ت رو ول کنه ولی ا.ت محکم تر از قبل اونو میگیره
در همون حین جونگ کوک به سمت بیرون میاد و اون صحنه رو میبینه
گل از دستش میوفته روی زمین و با چشمانی که سعی میکنه بغضشو مخفی کنه به سمت تهیونگ میره تنه ایی به شونش میزنه و میگه
-بد کردی رفیق تو منو وادار به این کار کردی.
ته ته به نگرانی برمیگرده به خاطر سرعت بالایی که داشت چرخیدنش ا.ت به سمت پرتاب میشه و سر میخوره توی دیوار
صداش به قدری محکم و زیاد بود که جونگ کوک هم متوجه میشه
به سرعت سمت ا.ت میره .تهیونگ که ی دستش به کنر ا.ت و یکی دیگش توی دست ا.ت بود رو هل میده و براید استایل اونو بلند میکنه
سمت درمانگاه اکادمی میره
پرستار کمکی
نگاهی به سر دخترک میکنه
کاری از دستش بر نمیاد یکم اون دست اون دوست میکنه
کوک متوجه حالات پرستار میشه عربده ایی میکشه که پرستار از ترس اندکی به بلا میپره
با تک زنگی که میزنه ا.ت رو بلند میکنه و به سمت در خروجی اکادمی میره
بلافاصله بادرگارد ملوی جونگ کوک وایمسته
کوک با عجله در رو باز میکنه و ا.ت رو روی صدنلی عقب میخابونه
بادیگارد رو کنار میزنه و به سمت در راننده میره
...
۵.۴k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.