عشق طلایی
پارت ۸
*بعد شام*
کوک:( همه خسته بودیم که تصمیم گرفتیم بخوابیم)..
ا/ت: این اولین شبمونه که با همیم ( ذوق)
کوک: (خنده)..نظرت چیه با هم تا صبح خوش بگذرونیم؟
ا/ت: منظو..منظورت چیه؟( ترس)
کوک: از اون لحاظ که نه.. میدونم دوتامونم آمادگیش رو نداریم..منظورم اینکه خوش بگذرونیم..نوشیدنی و غذا بخوریم..برقصیم..
ا/ت: آخ جون پارتی دونفره لباس خواب
کوک:😂
*
ا/ت:( کل شب رو رقصیدیم( اون موقع گوشی نبود..منظورش گرامافونه).. نوشیدنی خوردیم...هم دیگه رو قلقلک دادیم...هم دیگه رو بغل کردیم و میچرخیدیم همینطور دستامون رو هم گرفتیم.. و هم دیگه رو میبوسیدیم که در آخر تو بغل هم خوابیدیم)
*بعد شام*
کوک:( همه خسته بودیم که تصمیم گرفتیم بخوابیم)..
ا/ت: این اولین شبمونه که با همیم ( ذوق)
کوک: (خنده)..نظرت چیه با هم تا صبح خوش بگذرونیم؟
ا/ت: منظو..منظورت چیه؟( ترس)
کوک: از اون لحاظ که نه.. میدونم دوتامونم آمادگیش رو نداریم..منظورم اینکه خوش بگذرونیم..نوشیدنی و غذا بخوریم..برقصیم..
ا/ت: آخ جون پارتی دونفره لباس خواب
کوک:😂
*
ا/ت:( کل شب رو رقصیدیم( اون موقع گوشی نبود..منظورش گرامافونه).. نوشیدنی خوردیم...هم دیگه رو قلقلک دادیم...هم دیگه رو بغل کردیم و میچرخیدیم همینطور دستامون رو هم گرفتیم.. و هم دیگه رو میبوسیدیم که در آخر تو بغل هم خوابیدیم)
۹.۲k
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.