Miracle = معجزه
Part21
+ جدی جدی بابام قبول کرد؟
_ نمیتونم تا یک سال دیگه صبر کنم!
من همچنان به در اتاق بابام زل زده بودم ، یه حس عجیب و غمناکی بهم میگه این رفتار منو تهیونگ اونو یاد مامان انداخت ، مامانی که هیچ وقت به خاطر سرطانش نتونست نجاتش بده ، حتی جسدش هم سالم نزاشتن ،ه خاطر رسم عجیب و مسخره بودا سوزوندنش.... پدرم میخواست اونو مثل مسیحی ها خاک کنه ولی بهش اجازه ندادن ، هرچی نباشه مامانم تنها بازمانده از اصیل ترین خوانواده لی بود!
دلم براش میسوزه ، دوست داشت تا لحظه مرگش با هم زندگی کنیم. ولی دخترش توی سن ۱۷ سالگی عاشق شده بود و قرار بود یه سال دیگه ازدواج کنه و از پیشش بره....
امیدوارم بابا هنوز بتونه خوشحال بمونه
(۱سال بعد ۲۰۱۹) :
+آشغاله عوضی گمشو اونور به من نزدیک نشو خیانتکار
فکر میکردم واقعا منو دوست داری!
_برام عجیب بود دختر باهوش و زرنگی مثل تو چجوری آنقدر سریع عاشق میشه؟؟ نکنه به هرزه کوچولو ای ها؟؟
با بعض و صدایی که میلرزید گفتم :
+خفه شووو ، تو بهم تجاوز کردی عوضییی ، کاری کردی دیگه نتونم باردار شممم ، میدونی اگه بابام بفهمه چیکارت میکنه؟
_فکر کردی واقعا عاشقت شدم؟؟ یه شب عشق و حال بد نبود دیگه کاری باهات ندارم فهمیدی کوچولو؟؟ در عوض میتونم با پولی که از ثروتتون به دست آوردم با عشقم از اینجا برم و خوشبختش کنم! تو هم اگه بابات تونست پیدات کنه حتما همه اینارو بهش بگو (با خنده)
+پشیمونت میکنم پشیمونت میکنم کیم تهیونگ ، کاری میکنم تاوان تموم اشکایی که ریختم و باعث و بانیش تو بودی رو پس بدی ، خودکشی میکنم:)))
پوزخند صدا داری زد و با لحن تمسخر آمیز گفت:
_ هرکاری عشقت میکشه بکن....
و سوپرایزززز
دیدید چه اتفاق جالبی افتاد؟؟؟اینم از عشق من به شماااا😂😂 چه کیففف میده کرم بریزییی
ادامه پارت بعد ، لاوام لایک ، فالو و کامنت یادتون نره💜💜
+ جدی جدی بابام قبول کرد؟
_ نمیتونم تا یک سال دیگه صبر کنم!
من همچنان به در اتاق بابام زل زده بودم ، یه حس عجیب و غمناکی بهم میگه این رفتار منو تهیونگ اونو یاد مامان انداخت ، مامانی که هیچ وقت به خاطر سرطانش نتونست نجاتش بده ، حتی جسدش هم سالم نزاشتن ،ه خاطر رسم عجیب و مسخره بودا سوزوندنش.... پدرم میخواست اونو مثل مسیحی ها خاک کنه ولی بهش اجازه ندادن ، هرچی نباشه مامانم تنها بازمانده از اصیل ترین خوانواده لی بود!
دلم براش میسوزه ، دوست داشت تا لحظه مرگش با هم زندگی کنیم. ولی دخترش توی سن ۱۷ سالگی عاشق شده بود و قرار بود یه سال دیگه ازدواج کنه و از پیشش بره....
امیدوارم بابا هنوز بتونه خوشحال بمونه
(۱سال بعد ۲۰۱۹) :
+آشغاله عوضی گمشو اونور به من نزدیک نشو خیانتکار
فکر میکردم واقعا منو دوست داری!
_برام عجیب بود دختر باهوش و زرنگی مثل تو چجوری آنقدر سریع عاشق میشه؟؟ نکنه به هرزه کوچولو ای ها؟؟
با بعض و صدایی که میلرزید گفتم :
+خفه شووو ، تو بهم تجاوز کردی عوضییی ، کاری کردی دیگه نتونم باردار شممم ، میدونی اگه بابام بفهمه چیکارت میکنه؟
_فکر کردی واقعا عاشقت شدم؟؟ یه شب عشق و حال بد نبود دیگه کاری باهات ندارم فهمیدی کوچولو؟؟ در عوض میتونم با پولی که از ثروتتون به دست آوردم با عشقم از اینجا برم و خوشبختش کنم! تو هم اگه بابات تونست پیدات کنه حتما همه اینارو بهش بگو (با خنده)
+پشیمونت میکنم پشیمونت میکنم کیم تهیونگ ، کاری میکنم تاوان تموم اشکایی که ریختم و باعث و بانیش تو بودی رو پس بدی ، خودکشی میکنم:)))
پوزخند صدا داری زد و با لحن تمسخر آمیز گفت:
_ هرکاری عشقت میکشه بکن....
و سوپرایزززز
دیدید چه اتفاق جالبی افتاد؟؟؟اینم از عشق من به شماااا😂😂 چه کیففف میده کرم بریزییی
ادامه پارت بعد ، لاوام لایک ، فالو و کامنت یادتون نره💜💜
۸۳.۳k
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.