دمه دره خونمون چند تا گربن یکیشون خیلی خوشگل بود سیاه بود
دمه دره خونمون چند تا گربن یکیشون خیلی خوشگل بود سیاه بود و دستاش سفید انگار کفش پوشیده بود چند روز پیش سم خورش کردن و مرد😂 بعد مامان و داداشم نشستن براش گریه کردن حال امروز داشتیم برمیگشتیم خونه دمه خونه جنازه یکی دیگه از گربه ها رو دیدیم میدونین تنها حسی که داشتم این بود که میخواستم زودتر خودم بکشمش ولی مرد صحنه آشنایی بود از بس تو ذهنم آدما رو میکشم که واسم مهم نبود ولی چشماش باز بود انگار که داشت تا عمقت رو میدید بعد اینا باز نشستن گریه کردن😂 بعد فهمیدم من میتونم چدر وحشتناک باشم خودم نمیدونستم البته از اولش همین بودم
۴۴.۲k
۰۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.