پارت : 17
Hi, army
جونگ کوک : اوهوم
ات
خلاصه از اون مغازه کلی لباس های خوشگل خریدم و از مغازه های دیگه ای هم که تو مرکز خرید بودن کیف ، کفش ، لوازم میکاپ ، اکسسوری و... خریدم جوری که ی کامیون برای حملشون کم بود ، داشتیم از مرکز خرید خارج میشدیم که من چشمم دوباره به ی مغازه لباس فروشی افتاد...
ات : میشه...
جونگ کوک : اوهوم
ات
داشتم حرف میزدم که ی هو گفت اوهوم و به سمت مغازه حرکت کرد و منم دنبالش به سمت مغازه رفتم ، تنوع زیادی تو نیم تنه و کراپ داشت منم از اونجایی که عاشق اینجور چیزام کلی از اون مغازه هم خرید کردم و خلاصه اومدیم بیرون بالاخره از مرکز خرید خارج شدیم و متوجه شدم زمانی که من داشتم خرید میکردم اون مرد به اون مرد های هیکلی زنگ زده و گفته بیان خرید هارو ببرن به عمارت ، بعد از اینکه اون مرد ها خرید ها رو بردن من و اون مرده ( جونگ کوک ) و راننده سوار ماشین شدیم و من یه نگاهی به ساعت ماشین انداختم که متوجه شدم ساعت 9 شب شده...
ات : بابت امروز ممنونم به من که خیلی خوش گذشت ، ولی....مثل اینکه شما یکم خسته شدین ، پس اگه بخواین میتونیم مستقیم بریم...عمارت
جونگ کوک : نه ، خسته نیستم
ات : ا...ها
ات
سرم رو به شیشه ماشین تکیه دادم و به مغازه هایی که مثل فیلمی که رو دوره تند باشه از جلوم رد میشدن نگاه میکردم که چشمم به ی مغازه ی خیلی بزرگ افتاد...
ات : هی وایســـــااا ( داد ، هیجان )
ات
وقتی ماشین وایساد متوجه شدم یکم زیادی واکنش نشون دادم...
ات : بشتنی ( بستنی ) ( کیوت )
جونگ کوک : بستنی میخوای ؟
ات : اوهوم ( کیوت )
ات
از ماشین پیاده شدیم و به سمت بستنی فروشی حرکت کردیم ، یکم عجیب بود چون خیلی خلوت بود و هیچ کس بجز ما و فروشنده اونجا نبود ، بعد از اینکه بستنی سفارش دادیم به سمت یکی از میز ها رفتیم و نشستیم چند دقیقه گذشته بود ولی هنوز خبری از بستنی نبود ، بلند شدم که برم سرویس بهداشتی که دستم رو محکم گرفت...
ات : فکر کنم دونفره نمیرن سریس بهداشتی
جونگ کوک : فکر کنم نمیدونی تنها در خروج اینجا همینه ( به در اشاره میکنه )
ات
دستم رو ول کرد و به سمت پسری که داشت بستنی ها رو سرو میکرد رفتم...
ات : عذر میخوام ، سرویس بهداشتی تون کدوم سمته ؟ ( مهربون )
ات
بعد از اینکه راهنماییم کرد به سمت سرویس بهداشتی رفتم ، نمیدونم چرا ولی احساس میکنم خیلی بد بهم نگاه میکرد... نه بابا اون به تو چیکار داره... به هر حال بعد از اینکه از سرویس اومدم داشتم دستام رو میشستم که دیدم اون پسره اومد داخل ، اول با خودم فکر کردم حتما میخواد از سرویس استفاده کنه ولی... اینجا که بخش خانم هاست ، چرا باید از اینجا استفاده کنه... ؟
به نظرتون چه اتفاقی میوفته ؟
تو کامنتا بگید .
اینم از پارت : 17 امیدوارم خوشتون بیاد .
حمایت کنید .
جونگ کوک : اوهوم
ات
خلاصه از اون مغازه کلی لباس های خوشگل خریدم و از مغازه های دیگه ای هم که تو مرکز خرید بودن کیف ، کفش ، لوازم میکاپ ، اکسسوری و... خریدم جوری که ی کامیون برای حملشون کم بود ، داشتیم از مرکز خرید خارج میشدیم که من چشمم دوباره به ی مغازه لباس فروشی افتاد...
ات : میشه...
جونگ کوک : اوهوم
ات
داشتم حرف میزدم که ی هو گفت اوهوم و به سمت مغازه حرکت کرد و منم دنبالش به سمت مغازه رفتم ، تنوع زیادی تو نیم تنه و کراپ داشت منم از اونجایی که عاشق اینجور چیزام کلی از اون مغازه هم خرید کردم و خلاصه اومدیم بیرون بالاخره از مرکز خرید خارج شدیم و متوجه شدم زمانی که من داشتم خرید میکردم اون مرد به اون مرد های هیکلی زنگ زده و گفته بیان خرید هارو ببرن به عمارت ، بعد از اینکه اون مرد ها خرید ها رو بردن من و اون مرده ( جونگ کوک ) و راننده سوار ماشین شدیم و من یه نگاهی به ساعت ماشین انداختم که متوجه شدم ساعت 9 شب شده...
ات : بابت امروز ممنونم به من که خیلی خوش گذشت ، ولی....مثل اینکه شما یکم خسته شدین ، پس اگه بخواین میتونیم مستقیم بریم...عمارت
جونگ کوک : نه ، خسته نیستم
ات : ا...ها
ات
سرم رو به شیشه ماشین تکیه دادم و به مغازه هایی که مثل فیلمی که رو دوره تند باشه از جلوم رد میشدن نگاه میکردم که چشمم به ی مغازه ی خیلی بزرگ افتاد...
ات : هی وایســـــااا ( داد ، هیجان )
ات
وقتی ماشین وایساد متوجه شدم یکم زیادی واکنش نشون دادم...
ات : بشتنی ( بستنی ) ( کیوت )
جونگ کوک : بستنی میخوای ؟
ات : اوهوم ( کیوت )
ات
از ماشین پیاده شدیم و به سمت بستنی فروشی حرکت کردیم ، یکم عجیب بود چون خیلی خلوت بود و هیچ کس بجز ما و فروشنده اونجا نبود ، بعد از اینکه بستنی سفارش دادیم به سمت یکی از میز ها رفتیم و نشستیم چند دقیقه گذشته بود ولی هنوز خبری از بستنی نبود ، بلند شدم که برم سرویس بهداشتی که دستم رو محکم گرفت...
ات : فکر کنم دونفره نمیرن سریس بهداشتی
جونگ کوک : فکر کنم نمیدونی تنها در خروج اینجا همینه ( به در اشاره میکنه )
ات
دستم رو ول کرد و به سمت پسری که داشت بستنی ها رو سرو میکرد رفتم...
ات : عذر میخوام ، سرویس بهداشتی تون کدوم سمته ؟ ( مهربون )
ات
بعد از اینکه راهنماییم کرد به سمت سرویس بهداشتی رفتم ، نمیدونم چرا ولی احساس میکنم خیلی بد بهم نگاه میکرد... نه بابا اون به تو چیکار داره... به هر حال بعد از اینکه از سرویس اومدم داشتم دستام رو میشستم که دیدم اون پسره اومد داخل ، اول با خودم فکر کردم حتما میخواد از سرویس استفاده کنه ولی... اینجا که بخش خانم هاست ، چرا باید از اینجا استفاده کنه... ؟
به نظرتون چه اتفاقی میوفته ؟
تو کامنتا بگید .
اینم از پارت : 17 امیدوارم خوشتون بیاد .
حمایت کنید .
۳.۸k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.