۲۲
کوک
خونه بودیم کسی نبود
ا/ت: یه لحظه گوشیمو بگیر من میرم لباسمو عوض کنم میام
کوک: باشه
ا/ت رفت گوشیشو گذاشتم کنار و پیام اومد کنجکاو بودم
ولش کن ولی یعنی اون دختره کی بوده گوشیشو برداشتم
سومی💓💎
سومی که خودش دوست پسر داره نگاه کردم دیدم چی گفته
سومی: اگه نگی شب خودم بهش زنگ میزنم میگم
سومی: افرین من بهت افتخار میکنم
سومی: استرس و ترسی نداشته باش چیزی نمیشه
سومی: خیلی خوب بهش بگو ازش خوشت میاد
سومی: خجالتی نباش بهش بگو جونگکوک من ازت خوشم میاد
سومی: خب دیگه موفق باشی خدافظ
ا/ت: چیکار میکنی؟
گوشیشو گذاشتم کنار
کوک: هیچی
ا/ت: گوشیمو بهم بده
کوک: بیا
ا/ت
گوشیمو برداشتم من کی زدم رو پیام های سومی حتما دستم خورده ولش کن صبر کن ببینم نه اواین کارو نمیکنه
ا/ت: جونگکوک
کوک: بله
ا/ت: تو دستت نخورده به گوشیم؟
کوک: من خب راستش فقط کنجکاو بودم
ا/ت: خب به خودم میگفتی
کوک: ببخشید من معذرت میخوام ولی تو واقعا از من خوشت میاد؟
ا/ت: چی؟ نه من چرا باید از تو خوشم بیاد
کوک: باشه ولی من فک کردم خوشت میاد ببخشید
ا/ت: سومی شوخی میکرد نگاه کن الان بهش زنگ میزنم
سومی: الو استاد
ا/ت: الو سومی این چه پیام هایی به من میدی؟ چرا دروغ مینویسی؟
سومی: دروغ ننوشتم بهش گفتی؟
ا/ت: چی بگم؟
سومی: گفتی که دوسش داری
ا/ت: من دوسش ندارم
سومی: دروغ گو پس کی بود تو ارایشگاه گریه میکرد میگفت دلم براش تنگ شده گوشیو خاموش کردم
دستمو گذاشتم رو صورتم جونگکوک اومد بغلم کرد
کوک: خجالت نکش
ا/ت: خجالت نمیکشم میخواستم امشب بهت بگم من ازت خوشم میاد عاشقتم ولی نقشم خراب شد احساسم دست خودم نیست که بخوای منو بخاطرش سرزنش کنی
کوک: مگه من چیزی گفتم؟
ا/ت: باشه دوستیمو بهم هم میزنیم چون سخته با کسی دوست باشی که او یه حس دیگه بهت داشته باشه من شاید گفته باشم به عشق اعتقاد ندارم ولی الان میتونم خیلی خوب حسش کنم حسیه که اگه شانسشو داشته باشی یه احساسی بالاتر از شادی و خوشحالیه و خیلیم هیجان انگیزه ولی اگه شانسشو نداشته باشی بدونی کسی که دوسش داری برای یکی دیگست احساسی بدتر از گریه افسردگی حتی رسیدن خودکشی هم خیلی بالاست
کوک: خیلی توصیفای قشنگی میکنی دوسشون دارم تو از حس من خبر داری که برام تصمیم میگیری؟
ا/ت: خب نمیدونم
کوک: دیر یا زود هم قرار بود من اینو بهت بگم هروز همراهم بود به امید اینکه ببینمت و بهت بدم ولی امروز نمیدونم کجا گذاشتمش
ا/ت: چیو؟ گردنبند رو میگی؟
کوک: تو از کجا میدونی دوسال پیش قرار بود بهت بدم از دوسال پیش دوست داشتم ولی سخت بود برام گفتنش ولی متاسفانه گردنبند شب قبل از اینکه برم گمش کردم ولی یه خوشگلشو از چین اوردم
ا/ت: من میدونم کجاست خوشگل بود برای خودم برداشتم نمیخواستم به کسی بدی
#فیک
#سناریو
خونه بودیم کسی نبود
ا/ت: یه لحظه گوشیمو بگیر من میرم لباسمو عوض کنم میام
کوک: باشه
ا/ت رفت گوشیشو گذاشتم کنار و پیام اومد کنجکاو بودم
ولش کن ولی یعنی اون دختره کی بوده گوشیشو برداشتم
سومی💓💎
سومی که خودش دوست پسر داره نگاه کردم دیدم چی گفته
سومی: اگه نگی شب خودم بهش زنگ میزنم میگم
سومی: افرین من بهت افتخار میکنم
سومی: استرس و ترسی نداشته باش چیزی نمیشه
سومی: خیلی خوب بهش بگو ازش خوشت میاد
سومی: خجالتی نباش بهش بگو جونگکوک من ازت خوشم میاد
سومی: خب دیگه موفق باشی خدافظ
ا/ت: چیکار میکنی؟
گوشیشو گذاشتم کنار
کوک: هیچی
ا/ت: گوشیمو بهم بده
کوک: بیا
ا/ت
گوشیمو برداشتم من کی زدم رو پیام های سومی حتما دستم خورده ولش کن صبر کن ببینم نه اواین کارو نمیکنه
ا/ت: جونگکوک
کوک: بله
ا/ت: تو دستت نخورده به گوشیم؟
کوک: من خب راستش فقط کنجکاو بودم
ا/ت: خب به خودم میگفتی
کوک: ببخشید من معذرت میخوام ولی تو واقعا از من خوشت میاد؟
ا/ت: چی؟ نه من چرا باید از تو خوشم بیاد
کوک: باشه ولی من فک کردم خوشت میاد ببخشید
ا/ت: سومی شوخی میکرد نگاه کن الان بهش زنگ میزنم
سومی: الو استاد
ا/ت: الو سومی این چه پیام هایی به من میدی؟ چرا دروغ مینویسی؟
سومی: دروغ ننوشتم بهش گفتی؟
ا/ت: چی بگم؟
سومی: گفتی که دوسش داری
ا/ت: من دوسش ندارم
سومی: دروغ گو پس کی بود تو ارایشگاه گریه میکرد میگفت دلم براش تنگ شده گوشیو خاموش کردم
دستمو گذاشتم رو صورتم جونگکوک اومد بغلم کرد
کوک: خجالت نکش
ا/ت: خجالت نمیکشم میخواستم امشب بهت بگم من ازت خوشم میاد عاشقتم ولی نقشم خراب شد احساسم دست خودم نیست که بخوای منو بخاطرش سرزنش کنی
کوک: مگه من چیزی گفتم؟
ا/ت: باشه دوستیمو بهم هم میزنیم چون سخته با کسی دوست باشی که او یه حس دیگه بهت داشته باشه من شاید گفته باشم به عشق اعتقاد ندارم ولی الان میتونم خیلی خوب حسش کنم حسیه که اگه شانسشو داشته باشی یه احساسی بالاتر از شادی و خوشحالیه و خیلیم هیجان انگیزه ولی اگه شانسشو نداشته باشی بدونی کسی که دوسش داری برای یکی دیگست احساسی بدتر از گریه افسردگی حتی رسیدن خودکشی هم خیلی بالاست
کوک: خیلی توصیفای قشنگی میکنی دوسشون دارم تو از حس من خبر داری که برام تصمیم میگیری؟
ا/ت: خب نمیدونم
کوک: دیر یا زود هم قرار بود من اینو بهت بگم هروز همراهم بود به امید اینکه ببینمت و بهت بدم ولی امروز نمیدونم کجا گذاشتمش
ا/ت: چیو؟ گردنبند رو میگی؟
کوک: تو از کجا میدونی دوسال پیش قرار بود بهت بدم از دوسال پیش دوست داشتم ولی سخت بود برام گفتنش ولی متاسفانه گردنبند شب قبل از اینکه برم گمش کردم ولی یه خوشگلشو از چین اوردم
ا/ت: من میدونم کجاست خوشگل بود برای خودم برداشتم نمیخواستم به کسی بدی
#فیک
#سناریو
۲۸.۳k
۱۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.