فیک بی پایان
فیک بی پایان
پارت 11
(علامت جیمین=)
دخترک تا اومد حرفی بزنه صدای جیغ منشی و بعد باز شدن در به طورت وحشیانه مانعش شد
منشی: اقای پارک گفتم الان جلسه دارن نمیتونین بیاین
جیمین که انگار حرف منشیو نشنیده باشه رو به جونگکوک کرد
=به به به اقای جئون
ما بلخره افتخار ملاقات با شمارو پیدا کردیم.
کوک با سر به منشی اشاره کرد بره
دخترک تازه به خودش اومد فهمید که ادمی که روبروشه همونیه که برادش گفته.
میشد فهمید که الان جونگکوک چقدر عصبیه
_ای دفعه دیگع چی میخوای؟
=مثلا من مهمونتم نباید ازم پذیرایی کنی؟
_گفتم چی میخوای؟(داد)
جیمین اومد رو به روی کوک و کنار ا/ت نشست
=آروم باش بابا
نگاه تمسخر آمیزی به دخترک کرد
=اووو انگار شریک جدید پیدا کردی
روشو سمت دختر چرخوند و دستشو سمتش دراز کرد
=افتخار اشنایی با چ کسی رو دارم؟
دخترک دست جیمین رو رد کرد و باچهره ای سرد بدون کوچکترین نگاهی بهش گفت
+کیم ا/ت
جیمین از اون رفتار خیلی شکه شد
ولی کوک داشت فکر میکرد چرا ا/ت با کسی که اولین باره میبینتش دشمنی داره؟!
جیمین خودشو جموجور کرد
=هه مثل اینکه خیلی زبون درازی
+جوجه گنده تر از دهنت حرف میزنی
بحث بین اون دوتا بالا گرف و کوک نمیدونست بخنده یا جلوشونو بگیره ولی اینو فهمید ک ا/ت خوب بلده ادمارو عصبی کنه
اون دوتا هنوز داشتن داد میزدن
_کافیه(اروم)
_کافیه(متوسط)
مشتشو روی میز کوبوند
_گفتم کافیه(داد خیلی بلند)
هردو خفه شدن
_پارک جیمین گورتو از اینجا گم کن
ایندفعه تمرکزشو روی کوک گذاشت
=د نشد دیگه تو باید برام یه کاری کنی
ادامه داد
=تو یکی از بزرگترین مافیاهایی درسته؟
پس میخوام یه کاری بکنی
اون دوتا شریک مضخرفت ک خیلی باهاشون صمیمی هستی یعنی نامجون و یونگی
سهام تمام و کمال این دونفرو بده به من،
کوک هنگ کرد بود چون هیونگاش خط قرمزش بودن حالا اون عوضی چی کار کرده بود؟سعی کرد خودشو اروم نشون بده
_نه
جیمین پوزخنده مسخره ای زد
=مطمئنی؟ اونوقت همچیتو از دست میدی جناب جئون
_خوب میدونم ک نمیتونی شرکتو ازم بگیری، منم ک چیزی برای از دست دادن ندارم پس، هر غلطی دلت میخواد بکن
نگاه معنا داری به ا/ت کرد از جاش بلند شد و کل مشکیشو صاف کرد
=باشه، پس خودت این بازیو شروع کردی، منتظر عواقبشم باش
از در رفت بیرون و اون دو نفرو با کلی سوال توی ذهنشون تنها گذاشت
پارت 11
(علامت جیمین=)
دخترک تا اومد حرفی بزنه صدای جیغ منشی و بعد باز شدن در به طورت وحشیانه مانعش شد
منشی: اقای پارک گفتم الان جلسه دارن نمیتونین بیاین
جیمین که انگار حرف منشیو نشنیده باشه رو به جونگکوک کرد
=به به به اقای جئون
ما بلخره افتخار ملاقات با شمارو پیدا کردیم.
کوک با سر به منشی اشاره کرد بره
دخترک تازه به خودش اومد فهمید که ادمی که روبروشه همونیه که برادش گفته.
میشد فهمید که الان جونگکوک چقدر عصبیه
_ای دفعه دیگع چی میخوای؟
=مثلا من مهمونتم نباید ازم پذیرایی کنی؟
_گفتم چی میخوای؟(داد)
جیمین اومد رو به روی کوک و کنار ا/ت نشست
=آروم باش بابا
نگاه تمسخر آمیزی به دخترک کرد
=اووو انگار شریک جدید پیدا کردی
روشو سمت دختر چرخوند و دستشو سمتش دراز کرد
=افتخار اشنایی با چ کسی رو دارم؟
دخترک دست جیمین رو رد کرد و باچهره ای سرد بدون کوچکترین نگاهی بهش گفت
+کیم ا/ت
جیمین از اون رفتار خیلی شکه شد
ولی کوک داشت فکر میکرد چرا ا/ت با کسی که اولین باره میبینتش دشمنی داره؟!
جیمین خودشو جموجور کرد
=هه مثل اینکه خیلی زبون درازی
+جوجه گنده تر از دهنت حرف میزنی
بحث بین اون دوتا بالا گرف و کوک نمیدونست بخنده یا جلوشونو بگیره ولی اینو فهمید ک ا/ت خوب بلده ادمارو عصبی کنه
اون دوتا هنوز داشتن داد میزدن
_کافیه(اروم)
_کافیه(متوسط)
مشتشو روی میز کوبوند
_گفتم کافیه(داد خیلی بلند)
هردو خفه شدن
_پارک جیمین گورتو از اینجا گم کن
ایندفعه تمرکزشو روی کوک گذاشت
=د نشد دیگه تو باید برام یه کاری کنی
ادامه داد
=تو یکی از بزرگترین مافیاهایی درسته؟
پس میخوام یه کاری بکنی
اون دوتا شریک مضخرفت ک خیلی باهاشون صمیمی هستی یعنی نامجون و یونگی
سهام تمام و کمال این دونفرو بده به من،
کوک هنگ کرد بود چون هیونگاش خط قرمزش بودن حالا اون عوضی چی کار کرده بود؟سعی کرد خودشو اروم نشون بده
_نه
جیمین پوزخنده مسخره ای زد
=مطمئنی؟ اونوقت همچیتو از دست میدی جناب جئون
_خوب میدونم ک نمیتونی شرکتو ازم بگیری، منم ک چیزی برای از دست دادن ندارم پس، هر غلطی دلت میخواد بکن
نگاه معنا داری به ا/ت کرد از جاش بلند شد و کل مشکیشو صاف کرد
=باشه، پس خودت این بازیو شروع کردی، منتظر عواقبشم باش
از در رفت بیرون و اون دو نفرو با کلی سوال توی ذهنشون تنها گذاشت
۳.۹k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.