مافیای عاشق part4
بچها حالا م فک میکنم مافیا عاشق پارت چهار نداشت ینی داشت نذاشتمش
مافیای عاشق Part4
جیمین:چیه؟
جونگ کوک:هرچی داری و نداری از منه پرو هم هستی؟
جیمین:حرفتو بزن
جونگ کوک:حرفم اینه ارشد نیرو ها عوض میشه
جیمین:چی؟منظورت چیه؟
جونگ کوک:احمق همین الانشم اطلاعاتت لو رفته
جیمین:تو از کجا میدونی؟
جونگ کوک:تو گوشی هایون شنود گذاشتم
جیمین:عجب عوضی هستی اون دوست دخترته.
جونگ کوک:واسه همینم گذاشتم
جیمین:ینی چی؟
جونگ کوک:وقتی اطلاعاتت لو رفت هایون فک کرد منم باتو همدستم که درست فکر میکرد الان هم میخاد باهام بهم بزنه که البته زده ولی من به این راحتی ولشون نمیکنم
جیمین:.........
جونگ کوک:خیلی خب برو دیگه تا ی فکری کنم
هایون ویو
تصمیم گرفتم برا اینکه مطمئن شم کوک و تعقیب کنم
براهمین از خونش تعقیبش کردم تا ناکجا آباد
رفتم تو دیدم یه اتاقی درش نیمه بازه ازش صدا میاد صدا جونگ کوک بود با یکی دیگه
جونگ کوک:جکسون هرجا که میخاد باشه واسه من مهم نیس برو پیداش کن
جکسون:اما قربان گشتیم آب شده رفته تو زمین
جونگ کوک:همین دیروز با من قرار داشت چطور میتونه ی شبه غیبش بزنه؟
جکسون:چشم دوباره میگردیم
جونگ کوک:خیلی خب برو
تا گفت برو سری رفتم قائم شدم اونور تر یاروعع زد بیرون و من هم از شانس گوهم گوشیم زنگ خورد یارو شنید و منو هم دید منم بدو بدو رفتم بیرون و اون داشت میومد دنبالم دویدم تا بالاخره یجا نفس کم آوردم افتادم رو زانوهام تا به خودم اومدم ماشینم جلو چشمم بود خیلی گیج بودم ولی سری سوار شدم و در و قفل کردم
رفتم خونه البته حوصله سرکار رو نداشتم
ی راست رفتم تو اتاقم سر تختم دراز کشیدم
فردا صبح
رفتم سرکار که دیدم یه زنی نفس زنان اومده داره حرف میزنه
هایون:چی شده؟
زنه:خانم التماستون میکنم تروخدا کمکم کنید
یه نگاه با منشی انداختم بعد یا نگاه به زن روبروم
هایون:چطور میتونم کمکتون.......
زنه:مافیا
هایون:بله؟
زنه:مافیاعع همسر منو گروگان گرفته میگه یا دخترتو میکشیم یا شوهرتون
هایون:صبر کن صبر کن مگه با تو چه خصومتی داره
زنه:من اصن نمیشناسمش
هایون:خیلی خب یه نقشه دارم
(حوصله گفتن نقشه رو ندارم خودتون میبینین)
ادامه پارت بعد
مافیای عاشق Part4
جیمین:چیه؟
جونگ کوک:هرچی داری و نداری از منه پرو هم هستی؟
جیمین:حرفتو بزن
جونگ کوک:حرفم اینه ارشد نیرو ها عوض میشه
جیمین:چی؟منظورت چیه؟
جونگ کوک:احمق همین الانشم اطلاعاتت لو رفته
جیمین:تو از کجا میدونی؟
جونگ کوک:تو گوشی هایون شنود گذاشتم
جیمین:عجب عوضی هستی اون دوست دخترته.
جونگ کوک:واسه همینم گذاشتم
جیمین:ینی چی؟
جونگ کوک:وقتی اطلاعاتت لو رفت هایون فک کرد منم باتو همدستم که درست فکر میکرد الان هم میخاد باهام بهم بزنه که البته زده ولی من به این راحتی ولشون نمیکنم
جیمین:.........
جونگ کوک:خیلی خب برو دیگه تا ی فکری کنم
هایون ویو
تصمیم گرفتم برا اینکه مطمئن شم کوک و تعقیب کنم
براهمین از خونش تعقیبش کردم تا ناکجا آباد
رفتم تو دیدم یه اتاقی درش نیمه بازه ازش صدا میاد صدا جونگ کوک بود با یکی دیگه
جونگ کوک:جکسون هرجا که میخاد باشه واسه من مهم نیس برو پیداش کن
جکسون:اما قربان گشتیم آب شده رفته تو زمین
جونگ کوک:همین دیروز با من قرار داشت چطور میتونه ی شبه غیبش بزنه؟
جکسون:چشم دوباره میگردیم
جونگ کوک:خیلی خب برو
تا گفت برو سری رفتم قائم شدم اونور تر یاروعع زد بیرون و من هم از شانس گوهم گوشیم زنگ خورد یارو شنید و منو هم دید منم بدو بدو رفتم بیرون و اون داشت میومد دنبالم دویدم تا بالاخره یجا نفس کم آوردم افتادم رو زانوهام تا به خودم اومدم ماشینم جلو چشمم بود خیلی گیج بودم ولی سری سوار شدم و در و قفل کردم
رفتم خونه البته حوصله سرکار رو نداشتم
ی راست رفتم تو اتاقم سر تختم دراز کشیدم
فردا صبح
رفتم سرکار که دیدم یه زنی نفس زنان اومده داره حرف میزنه
هایون:چی شده؟
زنه:خانم التماستون میکنم تروخدا کمکم کنید
یه نگاه با منشی انداختم بعد یا نگاه به زن روبروم
هایون:چطور میتونم کمکتون.......
زنه:مافیا
هایون:بله؟
زنه:مافیاعع همسر منو گروگان گرفته میگه یا دخترتو میکشیم یا شوهرتون
هایون:صبر کن صبر کن مگه با تو چه خصومتی داره
زنه:من اصن نمیشناسمش
هایون:خیلی خب یه نقشه دارم
(حوصله گفتن نقشه رو ندارم خودتون میبینین)
ادامه پارت بعد
۱۰.۳k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.