پارت اول
پارت اول
صبح زود بلند شدم رفتم لباس پوشیدم و رفتم پایین دیدم هان بیدار شده و صبحانه درست کرده و گفتم
ات : صبح بخیر داداشی ( کیوت )
هان : صبح بخیر کوچولو بشین صبحونه بخور تا ببرمت بعد دانشگاه
ویو ات
صبحونه خوردم و رفتم سوار ماشین شدم رسیدیم دانشگاه گونه داداشم بوسیدم و گفتم خداحافظ داداشی
هان : خدافظ کوچولو مراقب خودت باش
وارد دانشگاه شدم رفتم داخل همه دوره هم جمع شده بودند رفتم جلو
ات : سلام بچه چه خبره چرا جمع شدید
)علامت بچه ها ! این هست
! : می دونی ریس دانشگاه عوض شده ؟
ات : نه حالا کی هست ؟
! : یکی به اسم جئون جونگ کوک هست میگن خیلی جوونه خوشتیپ هست و راستی امروز قراره مراسم خوش آمدی گویی بگیره باید هر یکی از کلاس ها برای خوش آمد گویی برن پای پیست و گل بدن
ات : حالا کی می خواد از کلاس ما بره برای خوش آمد گویی
! : ات تصمیم گرفتیم که تو بری
ات : من نه نه من خوشم نمیاد از این کارا
!: ات قبول کن دیگه ( کیوت )
ات : باشه قبوله خب من برم پیش میا بای
! : باییییی
صبح زود بلند شدم رفتم لباس پوشیدم و رفتم پایین دیدم هان بیدار شده و صبحانه درست کرده و گفتم
ات : صبح بخیر داداشی ( کیوت )
هان : صبح بخیر کوچولو بشین صبحونه بخور تا ببرمت بعد دانشگاه
ویو ات
صبحونه خوردم و رفتم سوار ماشین شدم رسیدیم دانشگاه گونه داداشم بوسیدم و گفتم خداحافظ داداشی
هان : خدافظ کوچولو مراقب خودت باش
وارد دانشگاه شدم رفتم داخل همه دوره هم جمع شده بودند رفتم جلو
ات : سلام بچه چه خبره چرا جمع شدید
)علامت بچه ها ! این هست
! : می دونی ریس دانشگاه عوض شده ؟
ات : نه حالا کی هست ؟
! : یکی به اسم جئون جونگ کوک هست میگن خیلی جوونه خوشتیپ هست و راستی امروز قراره مراسم خوش آمدی گویی بگیره باید هر یکی از کلاس ها برای خوش آمد گویی برن پای پیست و گل بدن
ات : حالا کی می خواد از کلاس ما بره برای خوش آمد گویی
! : ات تصمیم گرفتیم که تو بری
ات : من نه نه من خوشم نمیاد از این کارا
!: ات قبول کن دیگه ( کیوت )
ات : باشه قبوله خب من برم پیش میا بای
! : باییییی
۱۲۷
۳۰ آبان ۱۴۰۳