اکنون عشق حقیقی پارت ۳۱
از زبان راوی:
تا اینکه شینوبو از خواب پرید و گیو رو بد حال کنارش دید که بغلش کرده و ول هم نمیکنه شینوبو با خودش گفت: اشکال نداره خوابیده دیگه اگه از بغلش بیام بیرون بیدار میشه!
دوباره خوابید و ساعت ۶:۳۰ بیدار شد و دید کسی نیست و از بیرون یه سری صداهایی میاد گفت:وای نه دیر کردم لباس پوشید و از پنجره نگاه کرد و دید مسابقه دارن گفت:وای لباس اشتباه پوشیدم
بدو بدو عوض کرد و رفت توی صف وایساد ساکورا که جلوش بود گفت: دیر کردی شینوبو با مدرسه یه یو ای(وای مای هیرو آکادمی)مسابقه داریم
اون هارو با حریف هاشون جفت کردن شینوبو با یه دختر تقریبا قد کوتاه که فهمید اسمش اوراراکا ست افتاد(چرا مای هیرو آکادمی ها رو میریزی تو دیمون اسلایر ها؟) داور داد زد:آماده بشید... شروع
از زبان شینوبو:
اون دختر حمله کرد جاخالی دادم کلا مسابقه جاخالی و حمله های کوچیک بود
خواست بهم ضربه بزنه بعد دوباره اومد سمتم بهم دست زد و رفتم هوا گفت:آزاد شو.
سقوط کردم و با یه پام فرود اومدم زمین و یه حرکت سریع بهش زدم وای طوری زدم که دقیقا بهش نخوره ولی لرزش های قدرت بهش برخورد کنه
اوراراکا با نیرویی که وارد کردم یکم رفت عقب انقدر حمله کردیم و جاخالی دادیم که زمان تموم شد
مدرسه ی ما برد و رفتیم آب خوری خیلی نفس نفس میزدیم همه مون
دیدم ساکورا و گیو و حریف هاشون به هم رحم نکردن
حریف گیو باکوگو بود(یا حضرت آرمین چطور نسوخته؟)
و حریف ساکورا هم فکر کنم گفت کامیناری(واقعا نباید انیمه قاطی میکردم)
به هر حال آکادمی یو ای فردا میره(ایکاش اونجا بودم)
تروکو یکم زخم بود گفت:حریفم اسمش...
ادامه دارد...
تا اینکه شینوبو از خواب پرید و گیو رو بد حال کنارش دید که بغلش کرده و ول هم نمیکنه شینوبو با خودش گفت: اشکال نداره خوابیده دیگه اگه از بغلش بیام بیرون بیدار میشه!
دوباره خوابید و ساعت ۶:۳۰ بیدار شد و دید کسی نیست و از بیرون یه سری صداهایی میاد گفت:وای نه دیر کردم لباس پوشید و از پنجره نگاه کرد و دید مسابقه دارن گفت:وای لباس اشتباه پوشیدم
بدو بدو عوض کرد و رفت توی صف وایساد ساکورا که جلوش بود گفت: دیر کردی شینوبو با مدرسه یه یو ای(وای مای هیرو آکادمی)مسابقه داریم
اون هارو با حریف هاشون جفت کردن شینوبو با یه دختر تقریبا قد کوتاه که فهمید اسمش اوراراکا ست افتاد(چرا مای هیرو آکادمی ها رو میریزی تو دیمون اسلایر ها؟) داور داد زد:آماده بشید... شروع
از زبان شینوبو:
اون دختر حمله کرد جاخالی دادم کلا مسابقه جاخالی و حمله های کوچیک بود
خواست بهم ضربه بزنه بعد دوباره اومد سمتم بهم دست زد و رفتم هوا گفت:آزاد شو.
سقوط کردم و با یه پام فرود اومدم زمین و یه حرکت سریع بهش زدم وای طوری زدم که دقیقا بهش نخوره ولی لرزش های قدرت بهش برخورد کنه
اوراراکا با نیرویی که وارد کردم یکم رفت عقب انقدر حمله کردیم و جاخالی دادیم که زمان تموم شد
مدرسه ی ما برد و رفتیم آب خوری خیلی نفس نفس میزدیم همه مون
دیدم ساکورا و گیو و حریف هاشون به هم رحم نکردن
حریف گیو باکوگو بود(یا حضرت آرمین چطور نسوخته؟)
و حریف ساکورا هم فکر کنم گفت کامیناری(واقعا نباید انیمه قاطی میکردم)
به هر حال آکادمی یو ای فردا میره(ایکاش اونجا بودم)
تروکو یکم زخم بود گفت:حریفم اسمش...
ادامه دارد...
۲.۷k
۰۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.