شاگرد انتقالی پارت18
مدرسه تموم شد خیلی زود تر از همه ی بچه ها از مدرسه رفتم از کوچه و پس کوچه های باریک می رفتم که سریعتر برسم خونه که صدای دعوا از توی یک کوچه رو شنیدم از اونجایی که حس کنجکاویم به شدت گل کرده بود رفتم ببینم چه خبره که دیدم
کیساکی و چیفویو بد جوری در حال دعوا بودن چون کیساکی تنها نبود چیفویو کتک خورده روی زمین بود ولی دستیار های کیساکی هم کتک خورده روی زمین بودن کیساکی کر کر کر می خندید من یک لحظه شاخ بازیم گل کرد رفتم جلو و گفتم (با صدای بلند)
ا/ت: هی تو! بیا با هم قد و قواره ی خودت در بیوفت!
کیساکی از خنده اش دست کشید به ا/ت نگاه کرد و گفت
کیساکی: تو مثلا هم قد و قواره ی منی؟
هانما با موتور اومد که کیساکی ببره من که بابت کتک خوردن چیفویو ناراحت بودم داد زدم
ا/ت: بله! و با تو دعوا می کنم!....جرات داری روز یکشنبه ساعت ۱۲:۱۵ دقیقه ی بعد از ظهر پشت مدرسه بیا تا باهم دعوا کنیم!
کیساکی و چیفویو بد جوری در حال دعوا بودن چون کیساکی تنها نبود چیفویو کتک خورده روی زمین بود ولی دستیار های کیساکی هم کتک خورده روی زمین بودن کیساکی کر کر کر می خندید من یک لحظه شاخ بازیم گل کرد رفتم جلو و گفتم (با صدای بلند)
ا/ت: هی تو! بیا با هم قد و قواره ی خودت در بیوفت!
کیساکی از خنده اش دست کشید به ا/ت نگاه کرد و گفت
کیساکی: تو مثلا هم قد و قواره ی منی؟
هانما با موتور اومد که کیساکی ببره من که بابت کتک خوردن چیفویو ناراحت بودم داد زدم
ا/ت: بله! و با تو دعوا می کنم!....جرات داری روز یکشنبه ساعت ۱۲:۱۵ دقیقه ی بعد از ظهر پشت مدرسه بیا تا باهم دعوا کنیم!
۵۳۱
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.