پارت ۳۲

ویو کوک

از اینکه ته برام گربه خریده بود خوشحال بودم، سریع پریدم بغلش که دلم درد گرفت .
فک کنم ته متوجه شده بود .

ته: کوک حالت خوبه؟
کوک: زیاد نه ، چند روز دلم درد می‌کنه.
ته: نکنه....
کوک: اصلا ، امکان ندارد.
ته: بزار برم برات بیبی چک بگیرم بیام.
« ادمین : نمی‌دونم چرا این کارو کردم .»
کوک: باشه . فقط زود بیا.
ته: باشه.

ویو ته

سریع نشستم توی ماشین و رفتم دارو خانه تا بیبی چک بگیرم گرفتم و رفتم خونه .

ته: کوک بیا برو تست بده .
کوک: باشه.
کوک بعد چند دقیقه با چشم های که برق میزد اومد بیرون .
ته: چی شود؟
کوک: ته من ...... من .‌....
ته: هی من من نکن بگو دیگه جون به لبم کردی.
کوک: من حامله ام .
ته: واقعا ؟ « میره کوک رو بغل میکنه»
« ادمین : بنده مرض دارم ، نمی‌دونم چرا آنقدر زود ...»

ته: برو حاضر شو بریم که باید ازدواج کنیم .
کوک: زود نیست؟
ته: کجاش زود ؟ الان تو حامله ای .
کوک: باشه ، آلان حاضر میشم.


ادامه دارد....‌.......
دیگه به بزرگی خودتون ببخشید اگه بد یا جرعت شود، می‌دونم که این پارت رو گند زدم .
بچه ها اگه ایده تک پارتی یا چیزی دارد توی پی وی پیام بدین.
تا فردا بای بای.
🫰🫰🫰🫰🫰🍫🍫🍫🍫🍫🍬🍬🍬🍬🍬🍭🍭🍭🍭🍭♥️♥️♥️♥️♥️😘😘😘😘😘💜