تکپارتی (دوشاتی
تکپارتی (دوشاتی
وقتی بد بوی مدرسن و تو دانش اموز انتقالی هستی و اون عاشقت میشه
Part 1
ویو ات
امروز روز اول مدرسس فاخ باز شروع شد امیدوارم این مدرسه حداقل یکمم که شده درست باشه
لباسمو پوشیدم و میکاپ ساده کردم(اسلاید 2و3)
رسیدم دم مدرسه نفس عمیقی کشیدم رفتم تو
همه یجوری نگاه میکردن .....
تا اینکه دیدم چند تا دختر دارن یکیو میزنن من از قلدری متنفرم چون خودم همیشه قربانی این قضیه بودم
-هی ببینم دارین چیکار میکنین ولش کنید
سومی:به تو چه تازه وارد هوم؟
-درسته تازه واردم اما حق نداری هر غلطی دلت خواست بکنی
سومی: ببین دختره ی ه*زه من.....
+(علامت کوک)اینجا چه خبره؟
سومی: کوکیی اومدی
+لوس نشو
سومی : باشع
-پاشو بریم (رو به دختره)
میرا: ممنونم
سومی: اینبارو شانس اوردی بوقتش به حسابت میرسم کوکی بریم
+هوف بریم
ویو کوک
داشتم میرفتم سمت کلاس دیدم اون سومی رومخ دوباره دارشت با یکی دعوا میکرد
رفتم ببینم چیشده که چشم خودد به یه دختره که شبیه فرشته ها بود نه نه من چم بود به خودم اومدم و اون سومی احمقو بردم
ویو ات
-اون پسره چقد جذاب بوداا
میرا:عا چی اونو میگی درسته جذابه اما بدبوی مدرسس مراقب باش
-اوکی راستی من اتم
میرا :خوشبختم منم میرام
بریم سر کلاس
ویو کوک
رفتم سر کلاس از بس سومی حرف زد متوجه زمان نشدم و دیر رسیدم سر کلاس
دو تا جای خالی بیشتر نبود
پس مجبور بودم یکی رو انتخای کنم یکیش پیشه اون دختره یکیش پیش سومی
سومی داشت اشاره میکرد برم پیشش
اما بدون توجه بهش رفتم پیش اون دختر
.........
وقتی بد بوی مدرسن و تو دانش اموز انتقالی هستی و اون عاشقت میشه
Part 1
ویو ات
امروز روز اول مدرسس فاخ باز شروع شد امیدوارم این مدرسه حداقل یکمم که شده درست باشه
لباسمو پوشیدم و میکاپ ساده کردم(اسلاید 2و3)
رسیدم دم مدرسه نفس عمیقی کشیدم رفتم تو
همه یجوری نگاه میکردن .....
تا اینکه دیدم چند تا دختر دارن یکیو میزنن من از قلدری متنفرم چون خودم همیشه قربانی این قضیه بودم
-هی ببینم دارین چیکار میکنین ولش کنید
سومی:به تو چه تازه وارد هوم؟
-درسته تازه واردم اما حق نداری هر غلطی دلت خواست بکنی
سومی: ببین دختره ی ه*زه من.....
+(علامت کوک)اینجا چه خبره؟
سومی: کوکیی اومدی
+لوس نشو
سومی : باشع
-پاشو بریم (رو به دختره)
میرا: ممنونم
سومی: اینبارو شانس اوردی بوقتش به حسابت میرسم کوکی بریم
+هوف بریم
ویو کوک
داشتم میرفتم سمت کلاس دیدم اون سومی رومخ دوباره دارشت با یکی دعوا میکرد
رفتم ببینم چیشده که چشم خودد به یه دختره که شبیه فرشته ها بود نه نه من چم بود به خودم اومدم و اون سومی احمقو بردم
ویو ات
-اون پسره چقد جذاب بوداا
میرا:عا چی اونو میگی درسته جذابه اما بدبوی مدرسس مراقب باش
-اوکی راستی من اتم
میرا :خوشبختم منم میرام
بریم سر کلاس
ویو کوک
رفتم سر کلاس از بس سومی حرف زد متوجه زمان نشدم و دیر رسیدم سر کلاس
دو تا جای خالی بیشتر نبود
پس مجبور بودم یکی رو انتخای کنم یکیش پیشه اون دختره یکیش پیش سومی
سومی داشت اشاره میکرد برم پیشش
اما بدون توجه بهش رفتم پیش اون دختر
.........
۶.۶k
۲۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.