ᴀᴛᴛʀᴀᴄᴛɪᴠᴇ ᴄʟᴀꜱꜱᴍᴀᴛᴇ p6
سرمو بالا کردم و با جیهون مواجه شدم
ات: ولم کن
جیهون: نه نمیشه
ات: میگم ولم کن روانی
جیهون: منم میگم نمیشه
منو گرفت و شروع کرد به بوسیدنم....
تهیونگ ویو:
هوفففف حوصلم سررفته یه نگاهی به ساعت کردم یعنی هنوز ات تو مدرسه درحال تمیز کردنه؟
رفتم تا یه نگاهی کنم وقتی وارد مدرسه شدم هیچ صدایی نبود حتما رفته پس چرا در رو قفل نکرده؟ حتما داخله
هرچی گشتم پیداش نکردم مگه این دختره کجاست رفتم یه نگاهی به زیر زمین کردم تاریک بود
تهیونگ: ات کجایی؟؟؟
یه صدایی میومد انگار یچیزی افتاد حتما پایینه
رفتم پایین هیچی پیدا نبود
ات: ت....
تهیونگ: ات تویی؟
جیهون: خفه خون بگیر *آروم*
تهیونگ: ات؟؟
چراغ گوشیم رو روشن کردم جیهون رو دیدم که دستش رو گذاشته رو لب ات
جیهون: به به مزاحم همیشگی
تهیونگ: تو از جون ات چی میخوای؟
جیهون: ات خودش به من زنگ زد بیام دنبالش
تهیونگ: اوکی باور کردم 🗿👍🏻
جیهون: بزا خود ات بگه
ات: آره...من بهش....گ..گفتم
تهیونگ: باشه
خیلی ضایع مشکوک بود منم یجوری که انگار باور کردم از زیر زمین اومدم بیرون
ات ویو:
میخواستم از دستش فرار کنم که خودش ولم کرد
جیهون: خوب اون کی بود؟
ات: بهت مربوط نیست
با چوب پشت سرم زدم تو سرش و فرار کردم میخواستم برم بیرون که خوردم به یکی نزدیک بود از پله ها بیوفتم که دستمو گرفت کشید طرف خودش
ات: ممنون
تهیونگ: خواهش
تهیونگ: دوست پسرت نمیاد بالا
ات: نه نه ولش کن اون گفت که کار داره *لبخند*
تهیونگ: زدی کشتیش؟
ات: چی میگی؟ نه بابا
تهیونگ: کلاس رو تمیز کردی؟
ات: فقط میز مونده
تهیونگ ویو:
همراه ات کلاس رو تمیز کردم وقتی با این دختر میگردم حس خوبی بهم میده نکنه عاشقش شدم؟ نه امکان نداره اون فقط دوست منه منم فقط همکلاسی و یه دوست ساده ام
کارا تموم شد ات رو تا خونه رسوندم
ات: ته بیا داخل
تهیونگ: باشه
وقتی رفتم داخل خونش یه مردی رو مبل خواب بود فکر کنم داییش بوده
ات: دایییییییی
دایی: ها چیه آدم فضایی ها اومدن؟؟؟
ات: دایی جونم
دایی: اتتتتت
احساس کردم نباید حرف بزنم معذب شدم و به زمین خیره بودم
ات: دایی این دوستم تهیونگه
دایی: بلاخره دوست پیدا کردی
تهیونگ: چیزه سلام
دایی: اوف ماشالا چه خوشگلی صدا جذابی هم داری (حق)
تهیونگ: ممنون
ات: من میرم تو اتاقم
ات رفت بالا منم همین جوری به رفتنش نگاه میکردم
دایی: داش بیا بشین
تهیونگ: باشه
رفتم رو مبل نشستم که صدای جیغ ات اومد
دایی: سوپرایزش رو دید
____________________________
الان به نت برادرم وصلم خودم نت ندارم 🗿👍🏻
۱۷ تا لایک ۴۰ تا کامنت
ات: ولم کن
جیهون: نه نمیشه
ات: میگم ولم کن روانی
جیهون: منم میگم نمیشه
منو گرفت و شروع کرد به بوسیدنم....
تهیونگ ویو:
هوفففف حوصلم سررفته یه نگاهی به ساعت کردم یعنی هنوز ات تو مدرسه درحال تمیز کردنه؟
رفتم تا یه نگاهی کنم وقتی وارد مدرسه شدم هیچ صدایی نبود حتما رفته پس چرا در رو قفل نکرده؟ حتما داخله
هرچی گشتم پیداش نکردم مگه این دختره کجاست رفتم یه نگاهی به زیر زمین کردم تاریک بود
تهیونگ: ات کجایی؟؟؟
یه صدایی میومد انگار یچیزی افتاد حتما پایینه
رفتم پایین هیچی پیدا نبود
ات: ت....
تهیونگ: ات تویی؟
جیهون: خفه خون بگیر *آروم*
تهیونگ: ات؟؟
چراغ گوشیم رو روشن کردم جیهون رو دیدم که دستش رو گذاشته رو لب ات
جیهون: به به مزاحم همیشگی
تهیونگ: تو از جون ات چی میخوای؟
جیهون: ات خودش به من زنگ زد بیام دنبالش
تهیونگ: اوکی باور کردم 🗿👍🏻
جیهون: بزا خود ات بگه
ات: آره...من بهش....گ..گفتم
تهیونگ: باشه
خیلی ضایع مشکوک بود منم یجوری که انگار باور کردم از زیر زمین اومدم بیرون
ات ویو:
میخواستم از دستش فرار کنم که خودش ولم کرد
جیهون: خوب اون کی بود؟
ات: بهت مربوط نیست
با چوب پشت سرم زدم تو سرش و فرار کردم میخواستم برم بیرون که خوردم به یکی نزدیک بود از پله ها بیوفتم که دستمو گرفت کشید طرف خودش
ات: ممنون
تهیونگ: خواهش
تهیونگ: دوست پسرت نمیاد بالا
ات: نه نه ولش کن اون گفت که کار داره *لبخند*
تهیونگ: زدی کشتیش؟
ات: چی میگی؟ نه بابا
تهیونگ: کلاس رو تمیز کردی؟
ات: فقط میز مونده
تهیونگ ویو:
همراه ات کلاس رو تمیز کردم وقتی با این دختر میگردم حس خوبی بهم میده نکنه عاشقش شدم؟ نه امکان نداره اون فقط دوست منه منم فقط همکلاسی و یه دوست ساده ام
کارا تموم شد ات رو تا خونه رسوندم
ات: ته بیا داخل
تهیونگ: باشه
وقتی رفتم داخل خونش یه مردی رو مبل خواب بود فکر کنم داییش بوده
ات: دایییییییی
دایی: ها چیه آدم فضایی ها اومدن؟؟؟
ات: دایی جونم
دایی: اتتتتت
احساس کردم نباید حرف بزنم معذب شدم و به زمین خیره بودم
ات: دایی این دوستم تهیونگه
دایی: بلاخره دوست پیدا کردی
تهیونگ: چیزه سلام
دایی: اوف ماشالا چه خوشگلی صدا جذابی هم داری (حق)
تهیونگ: ممنون
ات: من میرم تو اتاقم
ات رفت بالا منم همین جوری به رفتنش نگاه میکردم
دایی: داش بیا بشین
تهیونگ: باشه
رفتم رو مبل نشستم که صدای جیغ ات اومد
دایی: سوپرایزش رو دید
____________________________
الان به نت برادرم وصلم خودم نت ندارم 🗿👍🏻
۱۷ تا لایک ۴۰ تا کامنت
۱۹.۷k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.