زندگی با بی تی اس...♡
#زندگی_با_بی_تی_اس
#part10
"ویو کوک"
جیمین:عه...کوک؟کجا داری میری؟
کوک:میرم مدرسه ببینم این دوتا دوباره چه گندی زدن...!
جیمین:هن؟؟؟(نفس عمیق)هعی....پس وایسا منم باهات بیام!
کوک:نمیخواد خودم میرم....فعلا!
از خونه اومدم بیرون....و سوار ماشین شدم....پوفففففف....معلوم نیست دوباره چه گندی زدن....هعیییییی خداااااا....اخه کی به اینا گفت بیان تو گروه؟
درون کوک:خودت
کوک:تو خفه
"مدرسه"
رفتم سمت دفتر مدیر...در زدم و رفتم تو....
"ویو ات"
نشسته بودم و داشتم با گوشیم بازی میکردم که کوک بلاخره اومد هوراااااا😂
کوک:باز چیکارکردین؟
سون هی:هیچی ما فقط نازش کردیم!
مدیر:اقای جئون...شما قول دادید و امضا کردید که دیگه از این کارا نمیکنن!
کوک:ببخشید....فکر نمیکردم اینا انقدر نفهم باشن
مدیر:بلاخره....اگه دوباره این کاراشون رو تکرار کنن از این مدرسه اخراج میشن!
کوک:اخراج؟پوفففف....
الان باید کجا رو امضا کنم؟
مدیر:ایندفعه اینجارو امضا کنید..
"دو دقیقه بعد"
مدیر:خب....ات... سون هی؟
سون هی:بله؟
ات:ها؟...عاااا ببخشید یعنی بله؟
مدیر:میتونین برین...البته توی کلاس نه...میتونین برین خونه
کوک:خونه؟
مدیر:معلمشون رفته بیمارستان....امروز کلاس ندارن
کوک:عاا اکی....بیاین بریم
دنبالش راه افتادم و سوار ماشین شدم
کوک:الان دقیقا برای چی اونکارو کردین؟
ات:نزاشت بخوابم خو
سون هی:به ات فوش داد
"کوک ماشین و نگه داشت"
کوک:فوش داد؟؟؟؟؟
سون هی:اره!
"دور زد و دوباره رفت به سمت مدرسه"
ات:هوی...کوک؟؟؟؟کجا میری؟؟؟
کوک:بشینین تو ماشین الان میام!
"ویو کوک"
رفتم به سمت دفتر.....اون معلم عوضیشون گوه میخوره به ات فوش میده....هه....فکر کرده کی هست.....اشغاللل....
مدیر:او...اقای جئون؟
کوک:(رفت یقه مدیر و گرفت)
مدیر:اینکارا یعنی چی؟؟؟
کوک:معلمشون تو کدوم بیمارستانه؟
مدیر:چی؟
کوک:معلمشون...تو....کدوم....بیمارستان....هست؟(شمره شمرده گفت)
مدیر:برای چی؟
کوک:بگو!(داد)
#part10
"ویو کوک"
جیمین:عه...کوک؟کجا داری میری؟
کوک:میرم مدرسه ببینم این دوتا دوباره چه گندی زدن...!
جیمین:هن؟؟؟(نفس عمیق)هعی....پس وایسا منم باهات بیام!
کوک:نمیخواد خودم میرم....فعلا!
از خونه اومدم بیرون....و سوار ماشین شدم....پوفففففف....معلوم نیست دوباره چه گندی زدن....هعیییییی خداااااا....اخه کی به اینا گفت بیان تو گروه؟
درون کوک:خودت
کوک:تو خفه
"مدرسه"
رفتم سمت دفتر مدیر...در زدم و رفتم تو....
"ویو ات"
نشسته بودم و داشتم با گوشیم بازی میکردم که کوک بلاخره اومد هوراااااا😂
کوک:باز چیکارکردین؟
سون هی:هیچی ما فقط نازش کردیم!
مدیر:اقای جئون...شما قول دادید و امضا کردید که دیگه از این کارا نمیکنن!
کوک:ببخشید....فکر نمیکردم اینا انقدر نفهم باشن
مدیر:بلاخره....اگه دوباره این کاراشون رو تکرار کنن از این مدرسه اخراج میشن!
کوک:اخراج؟پوفففف....
الان باید کجا رو امضا کنم؟
مدیر:ایندفعه اینجارو امضا کنید..
"دو دقیقه بعد"
مدیر:خب....ات... سون هی؟
سون هی:بله؟
ات:ها؟...عاااا ببخشید یعنی بله؟
مدیر:میتونین برین...البته توی کلاس نه...میتونین برین خونه
کوک:خونه؟
مدیر:معلمشون رفته بیمارستان....امروز کلاس ندارن
کوک:عاا اکی....بیاین بریم
دنبالش راه افتادم و سوار ماشین شدم
کوک:الان دقیقا برای چی اونکارو کردین؟
ات:نزاشت بخوابم خو
سون هی:به ات فوش داد
"کوک ماشین و نگه داشت"
کوک:فوش داد؟؟؟؟؟
سون هی:اره!
"دور زد و دوباره رفت به سمت مدرسه"
ات:هوی...کوک؟؟؟؟کجا میری؟؟؟
کوک:بشینین تو ماشین الان میام!
"ویو کوک"
رفتم به سمت دفتر.....اون معلم عوضیشون گوه میخوره به ات فوش میده....هه....فکر کرده کی هست.....اشغاللل....
مدیر:او...اقای جئون؟
کوک:(رفت یقه مدیر و گرفت)
مدیر:اینکارا یعنی چی؟؟؟
کوک:معلمشون تو کدوم بیمارستانه؟
مدیر:چی؟
کوک:معلمشون...تو....کدوم....بیمارستان....هست؟(شمره شمرده گفت)
مدیر:برای چی؟
کوک:بگو!(داد)
۸.۰k
۱۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.