وقتی براش قلدری میکردن(⁷)
به خاطر خواب بدی که دیده بود پریشون از خواب پرید..نفس نفس میزد سعی میکرد تنفسش رو منظم کنه
نگاهی به تخت جیا کرد ولی...
جیا نبود سریع ساعت رو نگاه کرد ۴:۱۶ دقیقه صبح بود مگه میشه جیا توی تختش نباشه؟هر ثانیه اخماش بیشتر توی هم میرفت.
سریع گوشیش رو برداشت و شماره جیا رو گرفت
تلفنش خاموش بود.
الان باید چیکار میکرد..هرچقدر بیشتر منتظر میموند بیشتر حالش بد میشد افکاری که توی ذهنش میچرخید باعث حالت تهوعش میشد..یعنی جیا بدون من کجا میتونه رفته باشه؟جیا هیچوقت بدون اطلاع به من جایی نمیرفت..نکنه چیزیش شده..
دستاش از شدت استرس میلرزید و یخ کرده بود
نتونست بیشتر تحمل کنه پس سریع سویشرتش رو برداشت و به سمت در رفت درو باز کرد به بیرون نگاه کرد
به خاطر تاریکی چشمش درست نمیدید پس جلوتر رفت..
+جی..جیا.
چشم های بازی رو میدید رو که خیلی محو بهش خیره شده بودن
با نگرانی نگاه میکرد که جیا به روی زمین افتاد.شکه بهش نگاه میکرد
به خودش اومد و سریع به سمتش رفت.حتی نمیتونست حرف بزنه یعنی چه بلایی سر جیا اومده بود.
کنار ابرو و لبش پاره شده بود و کبودی هایی روی گونش به چشم میاومد
دست هاش از روی سرش سر خورد و پایین تر اومد به دست هاش نگاه کرد کهاونا هم زخمی و کبود بودن چیکار باید میکرد؟هیچ ایده ای نداشت هول شده بود و تو شک بود..داشت فرو میریخت
+جیا..جیااا..لطفا بیدار شو..به خودت بیا..من هنوز بهت نگفتم دوست دارم..هنوز بهت با عشق نگاه نکردم..هنوز خیلی کارا هست که با تو نکردم..چشماتو باز کن..بزار برای یک بار دیگه هم شده توی دریای چشمات غرق بشم..خواهش میکنم.
فایده نداشت بلند شد و براید استایل بلندش کرد و به بیمارستان رفت
نگاهی به تخت جیا کرد ولی...
جیا نبود سریع ساعت رو نگاه کرد ۴:۱۶ دقیقه صبح بود مگه میشه جیا توی تختش نباشه؟هر ثانیه اخماش بیشتر توی هم میرفت.
سریع گوشیش رو برداشت و شماره جیا رو گرفت
تلفنش خاموش بود.
الان باید چیکار میکرد..هرچقدر بیشتر منتظر میموند بیشتر حالش بد میشد افکاری که توی ذهنش میچرخید باعث حالت تهوعش میشد..یعنی جیا بدون من کجا میتونه رفته باشه؟جیا هیچوقت بدون اطلاع به من جایی نمیرفت..نکنه چیزیش شده..
دستاش از شدت استرس میلرزید و یخ کرده بود
نتونست بیشتر تحمل کنه پس سریع سویشرتش رو برداشت و به سمت در رفت درو باز کرد به بیرون نگاه کرد
به خاطر تاریکی چشمش درست نمیدید پس جلوتر رفت..
+جی..جیا.
چشم های بازی رو میدید رو که خیلی محو بهش خیره شده بودن
با نگرانی نگاه میکرد که جیا به روی زمین افتاد.شکه بهش نگاه میکرد
به خودش اومد و سریع به سمتش رفت.حتی نمیتونست حرف بزنه یعنی چه بلایی سر جیا اومده بود.
کنار ابرو و لبش پاره شده بود و کبودی هایی روی گونش به چشم میاومد
دست هاش از روی سرش سر خورد و پایین تر اومد به دست هاش نگاه کرد کهاونا هم زخمی و کبود بودن چیکار باید میکرد؟هیچ ایده ای نداشت هول شده بود و تو شک بود..داشت فرو میریخت
+جیا..جیااا..لطفا بیدار شو..به خودت بیا..من هنوز بهت نگفتم دوست دارم..هنوز بهت با عشق نگاه نکردم..هنوز خیلی کارا هست که با تو نکردم..چشماتو باز کن..بزار برای یک بار دیگه هم شده توی دریای چشمات غرق بشم..خواهش میکنم.
فایده نداشت بلند شد و براید استایل بلندش کرد و به بیمارستان رفت
۳.۲k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.