(بهم اعتماد کن) پارت ۲
(بهم اعتماد کن) پارت ۲
ویو ا/ت : درو بست
ا/ت : عامم....آجوشی چرا درو بستین؟
آجوشی : چطوره یکم خلو*ت کنیم؟
ا/ت : چیی؟
*نزدیک ا/ت میشه
آجوشی : یعنی بهم س*وا*ر*ی بدی
*هعی داره به ا/ت نزدیک میشه
ا/ت : لتفن بهم نزدیک نشو
آجوشی ....لدفن برو عقب
*ا/ت هعی داره میره عقب
و پاش میخوره به یه چیزی و میوفته بعد برعکس میشه و چاهار دستو پا میره
که اجوشی مچ پاشو میگیره و میکشونه
[و به طرز بدی به ا/ت تج*او*ز میکنه]
ویو کوک : عاحح ا/ت کجا موندی تو دختر
.....الان میام دنبالت
*از پله ها میره پایین و در فروشگاه رو باز میکنه و از انبار صدای گریه میشنوه
کوک : ا/تتتتت
ا/ت کجایی
تورو خدا جواب بده ا/ت
*میره سمت انباری و آجوشی و با ا/ت میبینه
یه لحظه مکث میکنه
ا/ت : هق هق
ولم کن تورو خدا
*آجوشی تا کوک رو میبینه بلند میشه و شل*وا*رش*و بالا میکشه
اجوشی : عاحح چیکار داری پسر
برو بیرون
*کوک میره سمتش و یه مشت میزنه تو صورتش
*ا/ت بلند میشه و وضعشو درست میکنه
کوک : تو غلط کردی همچین گوهی خوردی مرتیکه هیز منحرف
و شروع میکنه زدن مرده تا مرده بی هوش میشه
صاف وایمیسته و کمرشو صاف میکنه و میره نزدیک ا/ت
ا/تو تو بغل میگیره که ا/ت میلرزه و میره عقب
ا/ت : بهم دست نزن هق
کوک : ا/ت ......منم کوک
من قرار نیست همچین کاری باهات بکنم
*ا/ت میدوه بیرون و میره پشت بوم
کوک : عایشش من چیکار کنم الان
حیح ...رفت پشت بوم؟
ویو ا/ت : درو بست
ا/ت : عامم....آجوشی چرا درو بستین؟
آجوشی : چطوره یکم خلو*ت کنیم؟
ا/ت : چیی؟
*نزدیک ا/ت میشه
آجوشی : یعنی بهم س*وا*ر*ی بدی
*هعی داره به ا/ت نزدیک میشه
ا/ت : لتفن بهم نزدیک نشو
آجوشی ....لدفن برو عقب
*ا/ت هعی داره میره عقب
و پاش میخوره به یه چیزی و میوفته بعد برعکس میشه و چاهار دستو پا میره
که اجوشی مچ پاشو میگیره و میکشونه
[و به طرز بدی به ا/ت تج*او*ز میکنه]
ویو کوک : عاحح ا/ت کجا موندی تو دختر
.....الان میام دنبالت
*از پله ها میره پایین و در فروشگاه رو باز میکنه و از انبار صدای گریه میشنوه
کوک : ا/تتتتت
ا/ت کجایی
تورو خدا جواب بده ا/ت
*میره سمت انباری و آجوشی و با ا/ت میبینه
یه لحظه مکث میکنه
ا/ت : هق هق
ولم کن تورو خدا
*آجوشی تا کوک رو میبینه بلند میشه و شل*وا*رش*و بالا میکشه
اجوشی : عاحح چیکار داری پسر
برو بیرون
*کوک میره سمتش و یه مشت میزنه تو صورتش
*ا/ت بلند میشه و وضعشو درست میکنه
کوک : تو غلط کردی همچین گوهی خوردی مرتیکه هیز منحرف
و شروع میکنه زدن مرده تا مرده بی هوش میشه
صاف وایمیسته و کمرشو صاف میکنه و میره نزدیک ا/ت
ا/تو تو بغل میگیره که ا/ت میلرزه و میره عقب
ا/ت : بهم دست نزن هق
کوک : ا/ت ......منم کوک
من قرار نیست همچین کاری باهات بکنم
*ا/ت میدوه بیرون و میره پشت بوم
کوک : عایشش من چیکار کنم الان
حیح ...رفت پشت بوم؟
۵۰.۱k
۰۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.