پایگاه عشق:)
پایگاه عشق:)
[ پارت ¹³ ]
ساعت ⁸:¹⁵ شب ...
ات: بیاایننن شامم
جین: قرار بوددد بریممم بااارررر
ات: خو شام بخوریم میریم
جین: اوهوم
بعد از اینکه همه دور سفرهی شام جمع شدن ، تهیونگ ، سکوت جمع رو شکست گفت:)
ته: خب بخورین چرا یخ شدین؟
ات: من سیرم
نامی: منم،..
تهیونگ به جیهوپی که در حال خوردن غذا ها بود زل زد ؛
هوبی: خب من گشنمهه
ته: بخوووریننن
کوک: چشمم فرماندهههه✅🐸
ساعت ⁸:⁴⁰ ...
ات ویو
کم کم برای رفتن به بار باید آماده شم ، به سمت سرویس رفتم و از توی یکی از کشوها ، فوم شستشوی صورتم رو ورداشتم ،
بعد از دقیقهای صورتم رو با آب ولرم شستم و خشکشون کردم ؛
به سمت اتاقم قدم ورداشتم و مرطوب کنندهای زدم .
یکی از در های کمدم رو باز کردم و لباسی که تازه خریده بودمش و تاحالا نپوشیده بودمش رو ورداشتم ..
اسلاید ² :)
لباسی رو پوشیدم و خودمو توی آینه نگاه کردم ..
ات: بنظرم که قشنگه .."
به سمت میز لوازم آرایشم رفتم ، و میکاپ لایت و جذابی به پوست خودم ، هدیه کردم...
اسلاید ³ :)
برای موهام ، چون برای اجرا رنگشون کرده بودم و حدودا یه رنگ قرمز گونهای داشت ، نمیدونستم باید چیکار کنم ، فقط از بالا بستمشون ؛
اسلاید ⁴ :)
دیگه تقریبا آماده شده بودم ، یه عطر شکلاتی زدم ، کیفم رو ورداشتم و با وسایل های مورد نیازم ، پر کردم ،..
برای آخرین بار خودمو توی آینه نگاه کردم ، خوب به نظر میرسیدم ..
برق های اتاقم رپ خاموش کردم و به سمت پذیرایی قدم ورداشتم ...
ات: من امادمم کسی نیستتت؟
جیمین: ات منم آماد....
جیمین ویو
خیلی خوشگل شده بود ، به طرز عجیبی جذاب بود ، فکر کنم دوباره .... دوباره قلبم شروع کرد به تند تند زدن ...
ات: جیمین ... خوبی؟
جیمین: ها چی؟ آره خوبم
تهیونگ: بریم؟؟.
ات: بقیه نیومدن که ..
تهیونگ : همه بیرونن منتظر تو بودن
ات: عههه ؟ پس بریمم
ته: آرهه
ات: جیمین بیاا
جیمین: اومدمم
تا بار فاصلهای نبود ، حدود ²⁰ مین طول میکشید ..
نظرتوووون ...؟
شرایط؛
¹⁵ لایک :/
⁵ کامنت :/
[ پارت ¹³ ]
ساعت ⁸:¹⁵ شب ...
ات: بیاایننن شامم
جین: قرار بوددد بریممم بااارررر
ات: خو شام بخوریم میریم
جین: اوهوم
بعد از اینکه همه دور سفرهی شام جمع شدن ، تهیونگ ، سکوت جمع رو شکست گفت:)
ته: خب بخورین چرا یخ شدین؟
ات: من سیرم
نامی: منم،..
تهیونگ به جیهوپی که در حال خوردن غذا ها بود زل زد ؛
هوبی: خب من گشنمهه
ته: بخوووریننن
کوک: چشمم فرماندهههه✅🐸
ساعت ⁸:⁴⁰ ...
ات ویو
کم کم برای رفتن به بار باید آماده شم ، به سمت سرویس رفتم و از توی یکی از کشوها ، فوم شستشوی صورتم رو ورداشتم ،
بعد از دقیقهای صورتم رو با آب ولرم شستم و خشکشون کردم ؛
به سمت اتاقم قدم ورداشتم و مرطوب کنندهای زدم .
یکی از در های کمدم رو باز کردم و لباسی که تازه خریده بودمش و تاحالا نپوشیده بودمش رو ورداشتم ..
اسلاید ² :)
لباسی رو پوشیدم و خودمو توی آینه نگاه کردم ..
ات: بنظرم که قشنگه .."
به سمت میز لوازم آرایشم رفتم ، و میکاپ لایت و جذابی به پوست خودم ، هدیه کردم...
اسلاید ³ :)
برای موهام ، چون برای اجرا رنگشون کرده بودم و حدودا یه رنگ قرمز گونهای داشت ، نمیدونستم باید چیکار کنم ، فقط از بالا بستمشون ؛
اسلاید ⁴ :)
دیگه تقریبا آماده شده بودم ، یه عطر شکلاتی زدم ، کیفم رو ورداشتم و با وسایل های مورد نیازم ، پر کردم ،..
برای آخرین بار خودمو توی آینه نگاه کردم ، خوب به نظر میرسیدم ..
برق های اتاقم رپ خاموش کردم و به سمت پذیرایی قدم ورداشتم ...
ات: من امادمم کسی نیستتت؟
جیمین: ات منم آماد....
جیمین ویو
خیلی خوشگل شده بود ، به طرز عجیبی جذاب بود ، فکر کنم دوباره .... دوباره قلبم شروع کرد به تند تند زدن ...
ات: جیمین ... خوبی؟
جیمین: ها چی؟ آره خوبم
تهیونگ: بریم؟؟.
ات: بقیه نیومدن که ..
تهیونگ : همه بیرونن منتظر تو بودن
ات: عههه ؟ پس بریمم
ته: آرهه
ات: جیمین بیاا
جیمین: اومدمم
تا بار فاصلهای نبود ، حدود ²⁰ مین طول میکشید ..
نظرتوووون ...؟
شرایط؛
¹⁵ لایک :/
⁵ کامنت :/
۴.۲k
۱۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.