🗝️ ساختمان وحشت 🗝️
(پرش زمانی بعد ناهار )
کوک رفت سر کار و منم روی کاناپه نشسته بودم
که جینا اومد کنارم نشست
+ جینا اون شب چی شد
& اوه اوه نپرس قشنگ یه جنگ بزرگ بین همشون افتاد
+ خو تعریف کن
& وقتی عمه ی ارباب اومد داخل
اتاق و تورو تو اون وضع دید خیلی اعصبانی شد و به ارباب سیلی زد
مادرش هم سعی میکرد اوضاع رو درست کنه ولی داشت بدتر میشد که عمه ارباب افتاد زمین
اون شب بیمارستانی شد
و فشارش رفت بالا
فردای اون روز پدر ارباب اومد و
کلی باهم دعوا کردن و بعد
ارباب رو از عضویت تو مکعب حذف کرد
اونم کلی اعصبانی شد خلاصه
مادر و عمه ی ارباب به همراه آجوما رفتن لندن تا کمی حال عمه خوب بشه
ولی مادر ارباب خیلی نگرانت بود
+ الان داری داستان میگی یا واقعیت
& نکنه ارباب به سرت مشت زده
+ خفه
کوک رفت سر کار و منم روی کاناپه نشسته بودم
که جینا اومد کنارم نشست
+ جینا اون شب چی شد
& اوه اوه نپرس قشنگ یه جنگ بزرگ بین همشون افتاد
+ خو تعریف کن
& وقتی عمه ی ارباب اومد داخل
اتاق و تورو تو اون وضع دید خیلی اعصبانی شد و به ارباب سیلی زد
مادرش هم سعی میکرد اوضاع رو درست کنه ولی داشت بدتر میشد که عمه ارباب افتاد زمین
اون شب بیمارستانی شد
و فشارش رفت بالا
فردای اون روز پدر ارباب اومد و
کلی باهم دعوا کردن و بعد
ارباب رو از عضویت تو مکعب حذف کرد
اونم کلی اعصبانی شد خلاصه
مادر و عمه ی ارباب به همراه آجوما رفتن لندن تا کمی حال عمه خوب بشه
ولی مادر ارباب خیلی نگرانت بود
+ الان داری داستان میگی یا واقعیت
& نکنه ارباب به سرت مشت زده
+ خفه
۷.۱k
۰۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.