[^★♪≈\ᴛᴀᴇ\≈♪★^]
[^★♪≈\ᴛᴀᴇ\≈♪★^]
#تکپارتی_غمگین
چشماش رو روهم فشار داد و دستاشو تو پاکتوش گذاشت.سرمای هوای زمستون زیاد بود و باعث میشد یخ بزنه
به جای خالی معشوقه اش خیره شد و با لرزش فکش لب زد
تهیونگ :انقدر..انقدر براش ارزش داشتم !
اشکاش رو از صورت یخ زده اش پاک کرد و به راه رفتن ادامه داد
از بیحالی و سرما تلو تلو میخورد و اشک میریخت
نیاز به یه همدرد داشت،همدردی که خودش باعث این درد بود
دلش درد داشت و نمیتونست این رو به زبون بیاره
با صدای لرزون لب زد
تهیونگ :هوا سرده،اما رفتار تو باهام سرد تر بود!
به راه دادن رو پل ادامه داد تا به جاده رسید
با لرزیدن و بیحالی به روی صندلی توی خیابون نشست
برف شروع به باریدن کرد
شروع به راه رفتن کرد تا به ماشینش برسه
چندتا خیابون عقب تر بود!
همینطور تو تاریکی زیر برف له شده بود
پالتوش سفید سفید شده بود
با دستای سرد و قرمزش اشکاش رو پاک میکرد
طاقت نیاورد و به زمین افتاد
بیهوش به زمین افتاد و متوجه چیزدیگه ای نشد..
زندگی فقط درده،هیچوقت به میل خودمون پیش نرفت
دلش هنوز درد داشت و نمیتونست این رو باور کنه
پس...
اون قول هایی که بهم دادن چی ؟
اون حرف هایی که بهم زدن چی ؟
اون عاشقانه هایی که معشوقه اش بهش میزد چی؟
اون بو*سه هایی که رو صورتش میکاشت چی؟
اون دوست دارم هایی که میگفت چی ؟
همینطور خاطره باقی میمونه!
قشنگ بود خوشگلام؟🥲🦋
لایک؟🥹🫶🏻
#تکپارتی_غمگین
چشماش رو روهم فشار داد و دستاشو تو پاکتوش گذاشت.سرمای هوای زمستون زیاد بود و باعث میشد یخ بزنه
به جای خالی معشوقه اش خیره شد و با لرزش فکش لب زد
تهیونگ :انقدر..انقدر براش ارزش داشتم !
اشکاش رو از صورت یخ زده اش پاک کرد و به راه رفتن ادامه داد
از بیحالی و سرما تلو تلو میخورد و اشک میریخت
نیاز به یه همدرد داشت،همدردی که خودش باعث این درد بود
دلش درد داشت و نمیتونست این رو به زبون بیاره
با صدای لرزون لب زد
تهیونگ :هوا سرده،اما رفتار تو باهام سرد تر بود!
به راه دادن رو پل ادامه داد تا به جاده رسید
با لرزیدن و بیحالی به روی صندلی توی خیابون نشست
برف شروع به باریدن کرد
شروع به راه رفتن کرد تا به ماشینش برسه
چندتا خیابون عقب تر بود!
همینطور تو تاریکی زیر برف له شده بود
پالتوش سفید سفید شده بود
با دستای سرد و قرمزش اشکاش رو پاک میکرد
طاقت نیاورد و به زمین افتاد
بیهوش به زمین افتاد و متوجه چیزدیگه ای نشد..
زندگی فقط درده،هیچوقت به میل خودمون پیش نرفت
دلش هنوز درد داشت و نمیتونست این رو باور کنه
پس...
اون قول هایی که بهم دادن چی ؟
اون حرف هایی که بهم زدن چی ؟
اون عاشقانه هایی که معشوقه اش بهش میزد چی؟
اون بو*سه هایی که رو صورتش میکاشت چی؟
اون دوست دارم هایی که میگفت چی ؟
همینطور خاطره باقی میمونه!
قشنگ بود خوشگلام؟🥲🦋
لایک؟🥹🫶🏻
۱۲.۷k
۰۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.