تنهاباتو
پارت دو
رفتم داخل حیاط من یه سگکوچولو به اسم پاسکال دارم که گریه رنگش سیاهه و توله سگ نیست اما سایزش متوسطه نمیهش گف ژرمنه کوچیک تره چون.پاسکال تا منو دید تندی اومد سمت بش اشاره کردم ساکت باشه آروم زنجیرش به قلاده بستم من بدون سگم هیچ جا نمیرم پس پاسکال میبرم.یادم رفت خودمو معرفی کنم من سحرم ۱۵ سالمه اره. رفتم از دروازه بیرون همونجور نباید بی هدف میرفتم یجا باید پیدا میکردم...اون وقت شب کی بیرونه اخه هتلا بستن پس کجا میرفتم؟همانجور که فکرم درگیر جای خواب بود صدای رعدوبرق برق آمد...
_نهههه بارون؟
سریع دویدم تا خیس نشدم جایی رو پیدا کنم آخرشم اون وقت شب جایی نبود رو یه نیمکت که کنار خیابون بود زیر چراغ بود نشستم به رو به روم خیره شده بودم خیلی سردم بود ایکاش حداقل یه لباس پشمی میآوردم یهویی یه پسر کنارم نشست نگاش کردم انگار منو ندیده بود. پسر یهویی منو دیدو جا خورد.
پسر:اوه...ترسیدم...سلام.تواین هوا بیرون چیکار میکنی؟
به چشمام خیره شده بود منم محو چشاش بودم یهو به خودم اومدم..
_اوه...هیچی از خونه فرار کردم...
ادامه پارت بعدی
رفتم داخل حیاط من یه سگکوچولو به اسم پاسکال دارم که گریه رنگش سیاهه و توله سگ نیست اما سایزش متوسطه نمیهش گف ژرمنه کوچیک تره چون.پاسکال تا منو دید تندی اومد سمت بش اشاره کردم ساکت باشه آروم زنجیرش به قلاده بستم من بدون سگم هیچ جا نمیرم پس پاسکال میبرم.یادم رفت خودمو معرفی کنم من سحرم ۱۵ سالمه اره. رفتم از دروازه بیرون همونجور نباید بی هدف میرفتم یجا باید پیدا میکردم...اون وقت شب کی بیرونه اخه هتلا بستن پس کجا میرفتم؟همانجور که فکرم درگیر جای خواب بود صدای رعدوبرق برق آمد...
_نهههه بارون؟
سریع دویدم تا خیس نشدم جایی رو پیدا کنم آخرشم اون وقت شب جایی نبود رو یه نیمکت که کنار خیابون بود زیر چراغ بود نشستم به رو به روم خیره شده بودم خیلی سردم بود ایکاش حداقل یه لباس پشمی میآوردم یهویی یه پسر کنارم نشست نگاش کردم انگار منو ندیده بود. پسر یهویی منو دیدو جا خورد.
پسر:اوه...ترسیدم...سلام.تواین هوا بیرون چیکار میکنی؟
به چشمام خیره شده بود منم محو چشاش بودم یهو به خودم اومدم..
_اوه...هیچی از خونه فرار کردم...
ادامه پارت بعدی
۸.۸k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.