پرستار بچم پارت ۵۶
_بالاخره خونه تموم شد میتونستیم برگردیم خونه سوار ماشین شدم میا هم جلو نشست ات و جیمین هم عقب توی این مدت واقعا گریه کرده بودم و دیگه باهاشون سرد شدم و دلم نمی خواست حتی به این دو تا نگاه کنم....
...............................................
+بالاخره رسیدیم پیاده شدم پاهام خوابرفته بود و گز گز میکرد تا راه برم که جیمین براید استایل بغلم کرد و بردم توی اتاق قهو شروع کرد به بوسیدنم و دستش لای انگشتام فشار میداد سعی کردم جدا بشم که با کمبود هوا ازم جدا شد
ات:داری چیکار میکنی جیمین؟
جیمین:خواستم....آخرین بوسه رو باهات داشته باشم که اگر بعد این قضیه ازم دلخور شدی
ات:کدوم قضیه؟
جیمین:امشب باید اون کارو عملی کنیم
ات:باشه*اروم*
________________________________
+شب شده بود من مست کردم و نشسته بودیم tv میدیدم (همش درد گشادیه حال ندارم تلویزیون بنويسم 🗿) فیلم باحالی بود تا اینکه دیدم جیمین داره خمار نگام میکنه
"آروم سرم و توی گردنش بردم چند بار گردنش و بو کردم لیسی به گردنش زدم که لرزه توی تنش رو احساس کردم روش نیم خیز شدم و شروع کردم به مارک گذاشتن و وسطش لباش و با ولع میخوردم
راهم و به سمت قفسه سینش باز کردم چندتا مارک گذاشتم و رفتم سراغ رون پاش دامنش که مزاحم بود رو بالا زدم و رونشو لیس میزدم و گاز میگرفتم ات هم ناله میکرد براید بغلش کردم بردمش توی اتاق درو بستم و روی تخت گذاشتمش لباسمو در اوردم قطره اشکی از چشماش اومد پایین سریع بوسیدمش( منظورم چشماشه:)
جیمین:آماده ای ؟
ات:ا...آره
جیمین:باشه پس شروع میکنم
"لباسش رو در اوردم لباس خودمم پرت کردم از تخت پایین یه دامن و شلوار مثل لباسای خودمون انداختم پایین تخت و رفتم روش و پتو رو روش کشیدم و وزنم رو روی دستام گذاشتم و بالا و پایین کردم ( یعنی پلانک) از شدت گرما عرق میکردم و ریخته میشد روی صورت ات الکی دوتامون ناله میکردیم ات تا حد ممکن گریه شو نگه داشته بود...
...............................................
+بالاخره رسیدیم پیاده شدم پاهام خوابرفته بود و گز گز میکرد تا راه برم که جیمین براید استایل بغلم کرد و بردم توی اتاق قهو شروع کرد به بوسیدنم و دستش لای انگشتام فشار میداد سعی کردم جدا بشم که با کمبود هوا ازم جدا شد
ات:داری چیکار میکنی جیمین؟
جیمین:خواستم....آخرین بوسه رو باهات داشته باشم که اگر بعد این قضیه ازم دلخور شدی
ات:کدوم قضیه؟
جیمین:امشب باید اون کارو عملی کنیم
ات:باشه*اروم*
________________________________
+شب شده بود من مست کردم و نشسته بودیم tv میدیدم (همش درد گشادیه حال ندارم تلویزیون بنويسم 🗿) فیلم باحالی بود تا اینکه دیدم جیمین داره خمار نگام میکنه
"آروم سرم و توی گردنش بردم چند بار گردنش و بو کردم لیسی به گردنش زدم که لرزه توی تنش رو احساس کردم روش نیم خیز شدم و شروع کردم به مارک گذاشتن و وسطش لباش و با ولع میخوردم
راهم و به سمت قفسه سینش باز کردم چندتا مارک گذاشتم و رفتم سراغ رون پاش دامنش که مزاحم بود رو بالا زدم و رونشو لیس میزدم و گاز میگرفتم ات هم ناله میکرد براید بغلش کردم بردمش توی اتاق درو بستم و روی تخت گذاشتمش لباسمو در اوردم قطره اشکی از چشماش اومد پایین سریع بوسیدمش( منظورم چشماشه:)
جیمین:آماده ای ؟
ات:ا...آره
جیمین:باشه پس شروع میکنم
"لباسش رو در اوردم لباس خودمم پرت کردم از تخت پایین یه دامن و شلوار مثل لباسای خودمون انداختم پایین تخت و رفتم روش و پتو رو روش کشیدم و وزنم رو روی دستام گذاشتم و بالا و پایین کردم ( یعنی پلانک) از شدت گرما عرق میکردم و ریخته میشد روی صورت ات الکی دوتامون ناله میکردیم ات تا حد ممکن گریه شو نگه داشته بود...
۳۳.۲k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.