پارت ۲۲
کوک ویو:
راستش وقتی بهش گفتم بیب خودم خشکم زد ازش عذرخواهی کردم ولی سریع قبول کرد . واقعا این دختر خیلی خوشگل و جذابه . میتونم به جرات بگم من دیوانه وار عاشق ا.ت هستم و میخوام بعد از این آهنگ با آهنگ استیل ویت یو بهش اعتراف کنم .حتی براش کادو هم خریدم یه گردنبند ست که یه قلب هست که از وسط به دو قسمت تقسیم شده و روی یکی از تیکه ها که مال ا.ت هست نوشته شده (J) اول اسم خودم(جونگ کوک) و روی تیکه دیگه نوشته(A) اول اسم ا.ت ( میتونید اول اسم خودتونو تصور کنید من همینطوری نوشتم A)
پرش زمانی به وقتی که آهنگ تموم شد و استیل ویت یو پخش شد:
کوک ویو:
خب آهنگه تموم شد . الان استیل ویت یو پخش میشه
اووووم خب پخش شد و منم رفتم جلوی ا.ت . ا.ت نشسته بود داشت با لیا حرف میزد . بقیه هم حواسشون گرم حرف زدن و خندیدن بود . به جیمین علامت دادم که میخوام برم و جیمینم به بقیه پسرا گفت و همه دست پارتنر هاشون رو گرفتن و دور من و ا.ت حلقه زدن. از توی چشمام ها و قیافه ا.ت میشد تعجب رو به وضوح فهمید . با همون قیافه متعجب برگشت سمت و من و تا آمد چیزی بگه زود تر گفتم : ببین ا.ت از روز اولی که توی دانشگاه دیدمت خ.....خب ......ا......امممممم .....م....من ......ها.....عاشقتم شدم .
ا.ت ویو:
داشتم با لیا حرف میزدم که دیدم تهیونگ( دوست پسر لیاعه) آمد دستشو گرفت و همه کاپل ها با هم دور من و کوک حلقه زدن . تا آمدم بگم چه خبره کوک زود تر شروع کرد به حرف زدن . گفت از روزی که توی دانشگاه برای اولین بار دیدم عااااااا......عاشقم شده؟.......
سلاااااام ببخشید خیلی طول کشید
الان پارت های بعدی تا جایی که دستم طاقت بیاره رو مینویسم ❤️
راستش وقتی بهش گفتم بیب خودم خشکم زد ازش عذرخواهی کردم ولی سریع قبول کرد . واقعا این دختر خیلی خوشگل و جذابه . میتونم به جرات بگم من دیوانه وار عاشق ا.ت هستم و میخوام بعد از این آهنگ با آهنگ استیل ویت یو بهش اعتراف کنم .حتی براش کادو هم خریدم یه گردنبند ست که یه قلب هست که از وسط به دو قسمت تقسیم شده و روی یکی از تیکه ها که مال ا.ت هست نوشته شده (J) اول اسم خودم(جونگ کوک) و روی تیکه دیگه نوشته(A) اول اسم ا.ت ( میتونید اول اسم خودتونو تصور کنید من همینطوری نوشتم A)
پرش زمانی به وقتی که آهنگ تموم شد و استیل ویت یو پخش شد:
کوک ویو:
خب آهنگه تموم شد . الان استیل ویت یو پخش میشه
اووووم خب پخش شد و منم رفتم جلوی ا.ت . ا.ت نشسته بود داشت با لیا حرف میزد . بقیه هم حواسشون گرم حرف زدن و خندیدن بود . به جیمین علامت دادم که میخوام برم و جیمینم به بقیه پسرا گفت و همه دست پارتنر هاشون رو گرفتن و دور من و ا.ت حلقه زدن. از توی چشمام ها و قیافه ا.ت میشد تعجب رو به وضوح فهمید . با همون قیافه متعجب برگشت سمت و من و تا آمد چیزی بگه زود تر گفتم : ببین ا.ت از روز اولی که توی دانشگاه دیدمت خ.....خب ......ا......امممممم .....م....من ......ها.....عاشقتم شدم .
ا.ت ویو:
داشتم با لیا حرف میزدم که دیدم تهیونگ( دوست پسر لیاعه) آمد دستشو گرفت و همه کاپل ها با هم دور من و کوک حلقه زدن . تا آمدم بگم چه خبره کوک زود تر شروع کرد به حرف زدن . گفت از روزی که توی دانشگاه برای اولین بار دیدم عااااااا......عاشقم شده؟.......
سلاااااام ببخشید خیلی طول کشید
الان پارت های بعدی تا جایی که دستم طاقت بیاره رو مینویسم ❤️
۴.۰k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.