وقتی دلیل خنده هاش میشی ولی...part ⁵
و بعد نگاهی به منظره بیرون پنجره انداخت
همینجا؟!
+:هوم..
کنار ساحل:
جونگ کوک ویلچر و تا ساحل حمل کرد و از جایی کع به شن رسیدید،بغلت کرد تا روی نیمکت کنار ساحل نشوندت..نسیم خنکی از جانب دریا میوزید و همین موهای صاف و بلندتو افشون میکرد..بعد از کمی سکوت گفتی+:میتونی بخونی!!
_:چی؟!
+:بنظر میرسه صدای خوبی داشته باشی..
اون نگاهت کرد و بعد از کمی شروع به خوندن اهنگ still with you کرد صداش به قدری آرامش بخش بود که برای لحظهلی چشاتو بستی و سرتو به شونه راستش گذاشتی..
چن دیقه بعد:
_:چطور بود؟!
اما صدایی از جانب تو نشنید..اولش فک کرد خوابیدی اما با گرفتی دستای یخ زدهات اسمتو فریاد زد
_:ا.تتتت!!
اما بازم جوابی نشنید..حالا فق بدن بی جون دختری کع عاشقش شدع بود،همون دختری کع نجاتش داده بود،تو بغلش بود..ناله کرد زجه زد ولی بی فایده بود...
پایان...
دلم نمیخواست اینجور بشع ولی حالم خیلی بد بود خواستم تمام احساسمو بیان کنم ببخشید
همینجا؟!
+:هوم..
کنار ساحل:
جونگ کوک ویلچر و تا ساحل حمل کرد و از جایی کع به شن رسیدید،بغلت کرد تا روی نیمکت کنار ساحل نشوندت..نسیم خنکی از جانب دریا میوزید و همین موهای صاف و بلندتو افشون میکرد..بعد از کمی سکوت گفتی+:میتونی بخونی!!
_:چی؟!
+:بنظر میرسه صدای خوبی داشته باشی..
اون نگاهت کرد و بعد از کمی شروع به خوندن اهنگ still with you کرد صداش به قدری آرامش بخش بود که برای لحظهلی چشاتو بستی و سرتو به شونه راستش گذاشتی..
چن دیقه بعد:
_:چطور بود؟!
اما صدایی از جانب تو نشنید..اولش فک کرد خوابیدی اما با گرفتی دستای یخ زدهات اسمتو فریاد زد
_:ا.تتتت!!
اما بازم جوابی نشنید..حالا فق بدن بی جون دختری کع عاشقش شدع بود،همون دختری کع نجاتش داده بود،تو بغلش بود..ناله کرد زجه زد ولی بی فایده بود...
پایان...
دلم نمیخواست اینجور بشع ولی حالم خیلی بد بود خواستم تمام احساسمو بیان کنم ببخشید
۲.۸k
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.