فیک زیبای درون⁹🤌🏿🥹
فیک زیبای درون⁹🤌🏿🥹
یهو دیدم که یه خانومی اونجاست رفتم سمتش
_سلام خانوم
×سلام دخترم
_شما کاری داشتید؟
×بله
_با کی کار دارید؟
×با کیم تهیونگ
_شما چی کارش هستید؟
×من مادرشم
_او خدای من (او مای ش*ت)
×میتونم برم اتاقش؟
_ب..ل..بله حتماً
(از زبان تهیونگ)
نشسته بودم منتظر ا.ت بودم یهو دیدم اومد میخواستم صداش بزنم که دیدم رفت پیشه یه خانومی چند دقیقه باهاش حرف زد بعد اومد تو اتاقم
+مامان سلام
×سلام تهیونگ
+مامان شما اینجا چی کار داری؟؟
×اومدم برای قرار داد شرکت....بالاخره باید رییس اون شرکت بیاد دیگه
+آره دیگه خو بزا اینجا مح امزا میکنم
×فقط تا فردا وقت داری (وحشی😐)
خو دیه وقتشه بگم ا.ت بیاد، ا.ت
(از زبان ا.ت)
وای خدا باید برم
_بله آقای کیم تهیونگ
+بهم نگو آقای کیم تهیونگ
_خو پس چی بگم
+تهیونگ
_آقای تهیونگ
+آقا نگو
_چرا؟!
+خو مگه کسایی که با هم رابطه بهم میگم آقا/خانوم؟
_را...ب..طه
+آره دیگه
_اممم
+خو راستی میگم من شب مهمونی دارم تو هم باید بیای کوک و تینا هم اونجان
_نمیام
+باید بیای
_باش
+آفرین حالا بیا بریم
_کجا
+خونه ی مح دیه
_نه من باید حاضر شم
+باش پس میبرمت خونه ی خودت
_مرسی
تهیونگ منو برد خونم
+حاضر شدی بگو من بیام دنبالت
_نمیخواد خودم ماشین دارم
+کی برات ماشین خریده
_تینا بهم داده مگه مهمه
+نه همینطوری بای
_بای
خو ساعت ۸ دیه میرم
حاضر شدم و پیاده رفتم که تاکسی سوار شم یه پسره مزاحمم شد اومد که منو به زور ببره تو ماشینش یهو تهیونگ اومد زدش و اومد سمت من و پیشونیم رو بوسید
+چرا الکی گفتی که من ماشین دارم(با داد)
_خو مح نمیخواستم مزاحمت شم (با گریه و ترس)
+بیا سوار ماشین شو
_باشه
سوار شدم و تهیونگ اصلا تو ماشین حرف نمیزد رسیدیم خونه و تهیونگ گفت
+خوش اومدی بِیبی
_بی...بی؟
+آره دیگه
_چرا بهم میگی بِیبی؟
تهیونگ هیچی نگفت
یهو زنگ در خورد تینا و کوک بودن سلام کردیم و نشستیم یه ذره که گذشت کوک گفت که ا.ت تو چجوری اومدی اینجا گفتم که با تا تهیونگ گفت با من اومده روم رو کردم سمتش و دم گوشش گفتم که چرا داری دروغ میگی گفت دوست دارم
تهیونگ رفت و چایی اورد دیدم که خیلی نزدیک من نشسته یه ذره که خواستم برم اونور دستم رو گرفت و گفت کجا میری بِیب؟
یهو زنگ خورد..........
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شرطا√
۵ تا لایک
۶ تا کامنت
امیدوارم که از این فیک خوشتون اومده باشه🫰🏾🫶🏽
لباس اسلاید بعدی🥹🤍
تا پارت¹⁰ بای🫶🏽🥹
یهو دیدم که یه خانومی اونجاست رفتم سمتش
_سلام خانوم
×سلام دخترم
_شما کاری داشتید؟
×بله
_با کی کار دارید؟
×با کیم تهیونگ
_شما چی کارش هستید؟
×من مادرشم
_او خدای من (او مای ش*ت)
×میتونم برم اتاقش؟
_ب..ل..بله حتماً
(از زبان تهیونگ)
نشسته بودم منتظر ا.ت بودم یهو دیدم اومد میخواستم صداش بزنم که دیدم رفت پیشه یه خانومی چند دقیقه باهاش حرف زد بعد اومد تو اتاقم
+مامان سلام
×سلام تهیونگ
+مامان شما اینجا چی کار داری؟؟
×اومدم برای قرار داد شرکت....بالاخره باید رییس اون شرکت بیاد دیگه
+آره دیگه خو بزا اینجا مح امزا میکنم
×فقط تا فردا وقت داری (وحشی😐)
خو دیه وقتشه بگم ا.ت بیاد، ا.ت
(از زبان ا.ت)
وای خدا باید برم
_بله آقای کیم تهیونگ
+بهم نگو آقای کیم تهیونگ
_خو پس چی بگم
+تهیونگ
_آقای تهیونگ
+آقا نگو
_چرا؟!
+خو مگه کسایی که با هم رابطه بهم میگم آقا/خانوم؟
_را...ب..طه
+آره دیگه
_اممم
+خو راستی میگم من شب مهمونی دارم تو هم باید بیای کوک و تینا هم اونجان
_نمیام
+باید بیای
_باش
+آفرین حالا بیا بریم
_کجا
+خونه ی مح دیه
_نه من باید حاضر شم
+باش پس میبرمت خونه ی خودت
_مرسی
تهیونگ منو برد خونم
+حاضر شدی بگو من بیام دنبالت
_نمیخواد خودم ماشین دارم
+کی برات ماشین خریده
_تینا بهم داده مگه مهمه
+نه همینطوری بای
_بای
خو ساعت ۸ دیه میرم
حاضر شدم و پیاده رفتم که تاکسی سوار شم یه پسره مزاحمم شد اومد که منو به زور ببره تو ماشینش یهو تهیونگ اومد زدش و اومد سمت من و پیشونیم رو بوسید
+چرا الکی گفتی که من ماشین دارم(با داد)
_خو مح نمیخواستم مزاحمت شم (با گریه و ترس)
+بیا سوار ماشین شو
_باشه
سوار شدم و تهیونگ اصلا تو ماشین حرف نمیزد رسیدیم خونه و تهیونگ گفت
+خوش اومدی بِیبی
_بی...بی؟
+آره دیگه
_چرا بهم میگی بِیبی؟
تهیونگ هیچی نگفت
یهو زنگ در خورد تینا و کوک بودن سلام کردیم و نشستیم یه ذره که گذشت کوک گفت که ا.ت تو چجوری اومدی اینجا گفتم که با تا تهیونگ گفت با من اومده روم رو کردم سمتش و دم گوشش گفتم که چرا داری دروغ میگی گفت دوست دارم
تهیونگ رفت و چایی اورد دیدم که خیلی نزدیک من نشسته یه ذره که خواستم برم اونور دستم رو گرفت و گفت کجا میری بِیب؟
یهو زنگ خورد..........
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شرطا√
۵ تا لایک
۶ تا کامنت
امیدوارم که از این فیک خوشتون اومده باشه🫰🏾🫶🏽
لباس اسلاید بعدی🥹🤍
تا پارت¹⁰ بای🫶🏽🥹
۶۴.۲k
۲۸ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.