parte: 4
parte: 4
☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡
رزان کل جامشو سر کشید.
وچند لحظه ایی در فکر فرو رفت.
توسرش کلی سوال بود.
+چرا جنی نمی خاد از گذشته اش صحبت که؟
+شاید خانواده اش مردن؟
وچیز هایه دیگه ایی مثل این.
جنی هم جامشو تموم کرد.
رزان از فکراش بیرون رفت.
جنی رو توی اتاق طبقه ی بالا برد.
جنی رو به رزان کرد و سرشو توی گردن رزان فرو برد و نفس عمیقی کشید.
رزان روبه جنی کردو بهش گفت:
+تو میدونی من عاشق این حرکتتممم جنی؟
جنی دلبرانه زبونشو دور لبش کشید و گفت
_میدونم.
رزان بعد این حرف جنی جنی رو روی تخت خابوند و وحشیانه به لبای جنی حمله کرد و با میل زیاد اونارو میک زد.
ادامه دارد......
#ببخشید.کم.بود.حالم.بد.بود.نتونستم.زیاد.بنویسم
☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡
رزان کل جامشو سر کشید.
وچند لحظه ایی در فکر فرو رفت.
توسرش کلی سوال بود.
+چرا جنی نمی خاد از گذشته اش صحبت که؟
+شاید خانواده اش مردن؟
وچیز هایه دیگه ایی مثل این.
جنی هم جامشو تموم کرد.
رزان از فکراش بیرون رفت.
جنی رو توی اتاق طبقه ی بالا برد.
جنی رو به رزان کرد و سرشو توی گردن رزان فرو برد و نفس عمیقی کشید.
رزان روبه جنی کردو بهش گفت:
+تو میدونی من عاشق این حرکتتممم جنی؟
جنی دلبرانه زبونشو دور لبش کشید و گفت
_میدونم.
رزان بعد این حرف جنی جنی رو روی تخت خابوند و وحشیانه به لبای جنی حمله کرد و با میل زیاد اونارو میک زد.
ادامه دارد......
#ببخشید.کم.بود.حالم.بد.بود.نتونستم.زیاد.بنویسم
۶۷۶
۰۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.