part:14. name:fate
با چیزی که دیدم روی گردنم افتادم روی زمین و با بهت به گردنم زل زدم خیلی ترسیده بودم چه بلایی سر گردنم افتاده بود یعنی جای دندون خون اشامه؟پس...پس چرا من یادم نیست؟
با صدای تق تق در به خودم اومدم که مادرم پشت در گفت
_کایرا عزیزم خوبی؟
نمی خواستم مادرم متوجه این موضوع بشه پس سرو وضعمو درست کردم و گفتم
_اره اره مامان توی دانشگاه یه جشن بود منم گردنمو گیریم کرده بودم یادم رفته بودش
_عاها باشه عزیزم پس من میرم
بعد از رفتن مامانم رو تخت نشستم دستام میلرزید ترسیده بودم چه اتفاقی برام افتاده بود؟
هرچی فکر می کردم هیچی یادم نمیومد ولی سعی کردم زیاد بهش اهمیت ندم شاید موقعی که افتادم یه چیزی باعث شده گردنم زخم بشه
رفتم پایین نشستم رو مبل و با کارن کایلی و بقیه خانواده شروع کردم به دیدن فیلم داستان فیلم راجبه دختری بود که بهترین دوستش یه خون اشامه !
ساعت حدودا 2 شب بود و فیلم تازه تموم شد و همه داشتن آماده می شدن که بخوابن منم در اتاقمو باز کردم و رفتم داخل در و بستم و روی تختم دراز کشیدم یکم عجیب بود من کی پنجره ی اتاقمو باز کرده بودم ؟
بی اهمیت بهش پتو انداختم روم و خوابیدم
_______________________________________
وارد مدرسه شدم هیچکس بجز من تو مدرسه نبود!
هوا خیلی سرد بود و منم یه دامن کوتاه پام بود سردم شده بود از طبقه بالا یه صدایی شنیدم از پله ها رفتم بالا به سمت صدا رسیدم به طبقه ی دوم کلاس آخر درش نیمه باز بود و صدا از اونجا میومد رفتم سمت کلاس و درو باز کردم که دیدم یه پسر جوون با موهای زرد رنگ روی یکی از نیمکتا نشسته و بمن نگاه می کنه با صدای بمش گفت
_اون داره میاد کایرا قایم شو اون داره میاد قایم شو
با تعجب بهش نگاه کردم صداش برام آشنا بود انگار قبلا شنیده بودمش !
با تعجب گفتم
_ازچی قایم شم؟
از روی نیمکت بلند شد و عقب عقب رفت به پشتم نگاه کردم احساس کردم یکی داره به سمت کلاس میاد ترسیده عقب عقب رفتم که به همون پسر برخورد کردم که گفت
_فرارکن
ترسیده به در نکاه کردم که کلی خفاش وارد کلاس شد سریع چشمامو بستم جیغ زدم که میون اون همه خفاش یه مردی رو دیدم که با صدای عجیب ترسناکش گفت
_کایرا
سریع از خواب پریدم نمیتونستم راحت نفس بکشم با تن لرزون رفتم به سمت دستشویی و به صورتم آب زدم
_اون دیگه چه خوابی بود؟چرا اون پسر با موهای زد رنگو میشناختم؟اینجا چه خبره
با صدای تق تق در به خودم اومدم که مادرم پشت در گفت
_کایرا عزیزم خوبی؟
نمی خواستم مادرم متوجه این موضوع بشه پس سرو وضعمو درست کردم و گفتم
_اره اره مامان توی دانشگاه یه جشن بود منم گردنمو گیریم کرده بودم یادم رفته بودش
_عاها باشه عزیزم پس من میرم
بعد از رفتن مامانم رو تخت نشستم دستام میلرزید ترسیده بودم چه اتفاقی برام افتاده بود؟
هرچی فکر می کردم هیچی یادم نمیومد ولی سعی کردم زیاد بهش اهمیت ندم شاید موقعی که افتادم یه چیزی باعث شده گردنم زخم بشه
رفتم پایین نشستم رو مبل و با کارن کایلی و بقیه خانواده شروع کردم به دیدن فیلم داستان فیلم راجبه دختری بود که بهترین دوستش یه خون اشامه !
ساعت حدودا 2 شب بود و فیلم تازه تموم شد و همه داشتن آماده می شدن که بخوابن منم در اتاقمو باز کردم و رفتم داخل در و بستم و روی تختم دراز کشیدم یکم عجیب بود من کی پنجره ی اتاقمو باز کرده بودم ؟
بی اهمیت بهش پتو انداختم روم و خوابیدم
_______________________________________
وارد مدرسه شدم هیچکس بجز من تو مدرسه نبود!
هوا خیلی سرد بود و منم یه دامن کوتاه پام بود سردم شده بود از طبقه بالا یه صدایی شنیدم از پله ها رفتم بالا به سمت صدا رسیدم به طبقه ی دوم کلاس آخر درش نیمه باز بود و صدا از اونجا میومد رفتم سمت کلاس و درو باز کردم که دیدم یه پسر جوون با موهای زرد رنگ روی یکی از نیمکتا نشسته و بمن نگاه می کنه با صدای بمش گفت
_اون داره میاد کایرا قایم شو اون داره میاد قایم شو
با تعجب بهش نگاه کردم صداش برام آشنا بود انگار قبلا شنیده بودمش !
با تعجب گفتم
_ازچی قایم شم؟
از روی نیمکت بلند شد و عقب عقب رفت به پشتم نگاه کردم احساس کردم یکی داره به سمت کلاس میاد ترسیده عقب عقب رفتم که به همون پسر برخورد کردم که گفت
_فرارکن
ترسیده به در نکاه کردم که کلی خفاش وارد کلاس شد سریع چشمامو بستم جیغ زدم که میون اون همه خفاش یه مردی رو دیدم که با صدای عجیب ترسناکش گفت
_کایرا
سریع از خواب پریدم نمیتونستم راحت نفس بکشم با تن لرزون رفتم به سمت دستشویی و به صورتم آب زدم
_اون دیگه چه خوابی بود؟چرا اون پسر با موهای زد رنگو میشناختم؟اینجا چه خبره
۳.۹k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.