فصلــ💜دومــ💜
فصلــ💜دومــ💜
پارت۷۱💜
ددی💜شوگره💜 اجباری من 💜
جیمین:: هوم؟!
یورا:: یه نگاهی ب زنت بنداز،میبینی چقد ذوق داره و شادتر شد از وقتی اومد اینجا،تو اون شهر بدبخت معمولا تو خونس و تو سر کاری،کپک زد خب حق بده بهش
جیمین:: الانشم کلی کار دارم باید برگردم سئول مادر بزرگ
یورا:: فردا بعد ظهر برو
جیمین:: ن امروز بعدظهر
یورا:: ای خدا،تو تا کی میخای لج بازی باشی تخم لج؟!
جیمین:: لج بازم ک لج بازم...اصن بیکار نیستم باید برم
سانامی:: دارم چیزامونو جمع میکنم،اوکیه بعدظهر میریم
یورا:: گفتم برو استراحت کن دختره خیره سر
سانامی برگشت داخل
یورا:: همینو میخاستی؟!
جیمین:: دقیقا
یورا:: جیمین دلش شکسته
جیمین:: بیخود... اتفاقا هنوز دارم براش
یورا:: جرئت داری بش بگو بالا چشت ابرو
جیمین:: برم داخل
یورا:: شب شام خونه دوستم دعوتم،بعد ب زنت بگو واسه شام یچیزی بپزه بدت،فقط من دعوتم
جیمین:: ما میریم
یورا:: غلط میکنی
جیمین:: مامان بزرگ..
یورا:: گمشو پیش زنت میرم یچیزاییو بخرم بیام
یورا با چشم غره ای از کنارش رد شد
جیمینم هوفی کشید و رفت داخل
ک دید سانامی داره موهاشو شونه میزنه
سانامی:: ددی جونم عکسی ک ازم گرفتیو...
سانامی با دیدن اخمای توهم جیمین چیزی نگفت
موهاشو گوجه ای بست و پاشد
سانامی:: دارم همچیو جمع میکنم ک...
جیمین:: فردا بعد ظهر میریم
سانامی:: میشه فقط یه هفته دیگه بمونیم؟!
جیمین نزدیک رفت و دستشو محکم نشکون گرفت
سانامی:: عاایییی جیمیناااا
جیمین:: خفه شو،فردا میریم،جوری من تنبیهت کنم ک دیگه جرئت نداشته باشی پا از اتاقت بزاری بیرون
سانامی:: هقق هق م..مگه چیکار کردممم😭
جیمین:: ساکت،تو اتاقم میمونی و حق نداری بیرون بیای تا بعد دارم واست
سانامی:: نمیخام خو تنبیه شمممم،هروقت تنبیهم کنی کلی درد میکشم🥺
جیمین:: ساکت
جیمین چیزی نگفت و رفت
سانامی:: ددیه وحشی،بیا تنبیه کن،من ک میدونم بیشترم عاشقت میشم!
#dasam
پارت۷۱💜
ددی💜شوگره💜 اجباری من 💜
جیمین:: هوم؟!
یورا:: یه نگاهی ب زنت بنداز،میبینی چقد ذوق داره و شادتر شد از وقتی اومد اینجا،تو اون شهر بدبخت معمولا تو خونس و تو سر کاری،کپک زد خب حق بده بهش
جیمین:: الانشم کلی کار دارم باید برگردم سئول مادر بزرگ
یورا:: فردا بعد ظهر برو
جیمین:: ن امروز بعدظهر
یورا:: ای خدا،تو تا کی میخای لج بازی باشی تخم لج؟!
جیمین:: لج بازم ک لج بازم...اصن بیکار نیستم باید برم
سانامی:: دارم چیزامونو جمع میکنم،اوکیه بعدظهر میریم
یورا:: گفتم برو استراحت کن دختره خیره سر
سانامی برگشت داخل
یورا:: همینو میخاستی؟!
جیمین:: دقیقا
یورا:: جیمین دلش شکسته
جیمین:: بیخود... اتفاقا هنوز دارم براش
یورا:: جرئت داری بش بگو بالا چشت ابرو
جیمین:: برم داخل
یورا:: شب شام خونه دوستم دعوتم،بعد ب زنت بگو واسه شام یچیزی بپزه بدت،فقط من دعوتم
جیمین:: ما میریم
یورا:: غلط میکنی
جیمین:: مامان بزرگ..
یورا:: گمشو پیش زنت میرم یچیزاییو بخرم بیام
یورا با چشم غره ای از کنارش رد شد
جیمینم هوفی کشید و رفت داخل
ک دید سانامی داره موهاشو شونه میزنه
سانامی:: ددی جونم عکسی ک ازم گرفتیو...
سانامی با دیدن اخمای توهم جیمین چیزی نگفت
موهاشو گوجه ای بست و پاشد
سانامی:: دارم همچیو جمع میکنم ک...
جیمین:: فردا بعد ظهر میریم
سانامی:: میشه فقط یه هفته دیگه بمونیم؟!
جیمین نزدیک رفت و دستشو محکم نشکون گرفت
سانامی:: عاایییی جیمیناااا
جیمین:: خفه شو،فردا میریم،جوری من تنبیهت کنم ک دیگه جرئت نداشته باشی پا از اتاقت بزاری بیرون
سانامی:: هقق هق م..مگه چیکار کردممم😭
جیمین:: ساکت،تو اتاقم میمونی و حق نداری بیرون بیای تا بعد دارم واست
سانامی:: نمیخام خو تنبیه شمممم،هروقت تنبیهم کنی کلی درد میکشم🥺
جیمین:: ساکت
جیمین چیزی نگفت و رفت
سانامی:: ددیه وحشی،بیا تنبیه کن،من ک میدونم بیشترم عاشقت میشم!
#dasam
۱۳.۱k
۱۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.