داستان زندگی من پارت 5
ویو ا/ت
حالم خیلی بد بود و خاستم یکم با ماشین هوا بخورم سقف و کنار زدم و هوا خور بهم و خیلی حس خوبی داشت باعث می شد احساس سبکی وآرامش کنیم باد به موهای بلندم میخورد باعث می شد موهام تو هوا باشن و فکر کنم حالم خوب بود و خاستم بزنم کنار یکم سوجو بگیرم و گرفتم و تو راه مست کردم و سیاهی دیدم
ویو لینا
رفتم خونه و دیدم ا/ت خونه نیست نگرانش شدم و بهش زنگ زدم که گوشیش خاموش بود 6 بار زنگ زدم ولی گوشیش خاموش بود که بهم زنگ زدنن
2پرستار :سلام از بیمارستان تماس می گیرم خانم سوجون ا/تصادف خیلی بدی کرده لطفا بیایین با این حرفش سریع بلند شدم و یک تاکسی گرفتم تو راه به جونگ کوک زنگ زدم
کوک:الو
لینا:ا/ت تصادف کرده بیا بیمارستان
ویو کوک
داشتم تلویزیون می دیدم که گوشیم زنگ خورد لینا بود جواب دادم که گفت ا/ت تصادف کرده بیا بیمارستان با این حرفش یک لحظه فک کردم قلبم ایستاد ولی سریع سوار لامبور مشکی شدم و رفتم بیمارستان که دیدیم لینا جلو دم در اتاق عمل نشسته و گریه می کنه سریع رفتم پیش لینا و گفتم چیشدع که
لینا:ا/ت و بردن اتاق عمل گفتن احتمال زنده بودنش 13 درصد از 100 درصد (چرا وارد ریاضی شدیم 🗿)
می خاستم برم داخل اتاق عمل تا ا/ت رو ببینم ولی نمی زاشتن از کاری که باهاش کردم پشیمونم وقتی دبستان که بودیم فکر می کردم تقصیر منه ولی ایندفعه واقعا تقصیر منه من اونو خیلی زجر دادم و بهش گفتم جنده حرومی اون سومیای لعنتییی ا/ت تا موقعی که من نیومدع بودم خیلی خوشحال بود لعنت به من ا/ت ترو خدا نمیر قول می دم حتی اگه دیگه منو نخایی من تورو تا ابد می خام می. دونم دفعه ی قبلی دم زیرش ولی ایندفعه قول مردونه و زنونه می دم خودت این قول رو ساختی امید وارم صدامو بشنوی
حالم خیلی بد بود و خاستم یکم با ماشین هوا بخورم سقف و کنار زدم و هوا خور بهم و خیلی حس خوبی داشت باعث می شد احساس سبکی وآرامش کنیم باد به موهای بلندم میخورد باعث می شد موهام تو هوا باشن و فکر کنم حالم خوب بود و خاستم بزنم کنار یکم سوجو بگیرم و گرفتم و تو راه مست کردم و سیاهی دیدم
ویو لینا
رفتم خونه و دیدم ا/ت خونه نیست نگرانش شدم و بهش زنگ زدم که گوشیش خاموش بود 6 بار زنگ زدم ولی گوشیش خاموش بود که بهم زنگ زدنن
2پرستار :سلام از بیمارستان تماس می گیرم خانم سوجون ا/تصادف خیلی بدی کرده لطفا بیایین با این حرفش سریع بلند شدم و یک تاکسی گرفتم تو راه به جونگ کوک زنگ زدم
کوک:الو
لینا:ا/ت تصادف کرده بیا بیمارستان
ویو کوک
داشتم تلویزیون می دیدم که گوشیم زنگ خورد لینا بود جواب دادم که گفت ا/ت تصادف کرده بیا بیمارستان با این حرفش یک لحظه فک کردم قلبم ایستاد ولی سریع سوار لامبور مشکی شدم و رفتم بیمارستان که دیدیم لینا جلو دم در اتاق عمل نشسته و گریه می کنه سریع رفتم پیش لینا و گفتم چیشدع که
لینا:ا/ت و بردن اتاق عمل گفتن احتمال زنده بودنش 13 درصد از 100 درصد (چرا وارد ریاضی شدیم 🗿)
می خاستم برم داخل اتاق عمل تا ا/ت رو ببینم ولی نمی زاشتن از کاری که باهاش کردم پشیمونم وقتی دبستان که بودیم فکر می کردم تقصیر منه ولی ایندفعه واقعا تقصیر منه من اونو خیلی زجر دادم و بهش گفتم جنده حرومی اون سومیای لعنتییی ا/ت تا موقعی که من نیومدع بودم خیلی خوشحال بود لعنت به من ا/ت ترو خدا نمیر قول می دم حتی اگه دیگه منو نخایی من تورو تا ابد می خام می. دونم دفعه ی قبلی دم زیرش ولی ایندفعه قول مردونه و زنونه می دم خودت این قول رو ساختی امید وارم صدامو بشنوی
۱۰.۳k
۱۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.