𝐂𝐫𝐢𝐦𝐢𝐧𝐚𝐥 [جنایتکار]
𝐂𝐫𝐢𝐦𝐢𝐧𝐚𝐥 [جنایتکار]
𝐒𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝟐
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟏
ات: باید بهم قول بدی که هر موقع هر لحظه اگر فقط حس کردی ازم خسته شدی بدون وارد کردن فرد سومی توی رابطمون بهم بگی ..... باشه؟
ته :هیچ وقت یعنی هیچ وقت این اتفاق نمی افته اما چشم بهت قول میدم ........
ته:بیشتر از هر چیزی و هرکسی توی دنیا دوست دارم
ات :مرسی
ته :هیچ وقت نگفتی منم همینطور
ات: چون دلم نمیخواد دروغ بگم من دوست ندارم من عاشقتم
ته:( چشمام پر از اشک شده بود یعنی واسه اولین بار بهم اعتراف کرده بود واقعا بهم گفت عاشقمه؟؟؟؟ بدون اینکه خودم بفهمم چی شد لbام رو گذاشتم روی لbش و با یکی از دستام کمرش رو گرفتم و با یکی دیگه از دستام صورتش رو قاب کردم ..... با دستی که روی کمرش بود به خودم نزدیک ترش کردم و بدون اینکه حتی متوجه بشم اونقدر بوsه رو عمیق و محکم کرده بودم که مزه خون رو حس میکردم و با ضرب مشت بی جون ات روی سینم بوsه رو قطع کردم ...... هر دو نفس نفس میزدیم و از قرمز شدن و باد کردن لbش خندم گرفت....... دستش رو گرفتم و به سمت ماشین کشیدم ....... در عقب ماشین رو باز کردم و ات رو نشوندم روی صندلی عقب ماشین و با دستام مجبورش کردم دراز بکشه آروم خودمم روش توی ماشین خیمه زدم و در ماشین رو بستم)
💢 ادامه پارت اsمات هست، پارت های اsمات رو داخل این پیج میزارم 💢
@wexazo1
🌻💛فقط کسانی میتونند عضو این
@wexazo1
پیج بشن که منو فالو داشته باشن و چندتا از پست هام رو لایک کرده باشن💛🌻
𝐒𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝟐
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟏
ات: باید بهم قول بدی که هر موقع هر لحظه اگر فقط حس کردی ازم خسته شدی بدون وارد کردن فرد سومی توی رابطمون بهم بگی ..... باشه؟
ته :هیچ وقت یعنی هیچ وقت این اتفاق نمی افته اما چشم بهت قول میدم ........
ته:بیشتر از هر چیزی و هرکسی توی دنیا دوست دارم
ات :مرسی
ته :هیچ وقت نگفتی منم همینطور
ات: چون دلم نمیخواد دروغ بگم من دوست ندارم من عاشقتم
ته:( چشمام پر از اشک شده بود یعنی واسه اولین بار بهم اعتراف کرده بود واقعا بهم گفت عاشقمه؟؟؟؟ بدون اینکه خودم بفهمم چی شد لbام رو گذاشتم روی لbش و با یکی از دستام کمرش رو گرفتم و با یکی دیگه از دستام صورتش رو قاب کردم ..... با دستی که روی کمرش بود به خودم نزدیک ترش کردم و بدون اینکه حتی متوجه بشم اونقدر بوsه رو عمیق و محکم کرده بودم که مزه خون رو حس میکردم و با ضرب مشت بی جون ات روی سینم بوsه رو قطع کردم ...... هر دو نفس نفس میزدیم و از قرمز شدن و باد کردن لbش خندم گرفت....... دستش رو گرفتم و به سمت ماشین کشیدم ....... در عقب ماشین رو باز کردم و ات رو نشوندم روی صندلی عقب ماشین و با دستام مجبورش کردم دراز بکشه آروم خودمم روش توی ماشین خیمه زدم و در ماشین رو بستم)
💢 ادامه پارت اsمات هست، پارت های اsمات رو داخل این پیج میزارم 💢
@wexazo1
🌻💛فقط کسانی میتونند عضو این
@wexazo1
پیج بشن که منو فالو داشته باشن و چندتا از پست هام رو لایک کرده باشن💛🌻
۱۳.۲k
۰۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.