عشق متفاوت من..!)«part1»
(مثل همیشه با نگاه کردن به همون کلیشه های مسخر سرش به نشونه تاسف تکونه داد کانال عوض کرد )
+اوفف از دخترای که خودشون برای پسرا حقیر میکنن متنفرم و همینطور ازاین کلیشه های عاشقانه که سعی می کنن عشق واقعی و مفید و خواص نشونه بدن همه متنفرم عشق هیچی جز بدبختی و از دست دادن عقل و وقت نیست این فقط یه سری داستان های تخیل ذهن مردمن که باعث میشن مردم به رویا و خیال باور داشت باشن!
(مثل همیشه گوشیش برداشت تا برنامه اش چک کن )
+واووو بازم که یون هون تو برنامه کاری من غوغا کرد تایم برای نفس کشیدن همه ندارم !
(با همون غر غر رفت سمت کمدش یه نیم تن پوشید و یع کت مشکی با شلوار مشکی پوشید امروز قرار بود با مدل جدیدشون قرار ملاقت داشت باشن طبق حرفای یون هون یکی از معروف ترین و پر طرفدار ترین مدل مرد تو کره است )
(فلش بک (تهیونگ)..)
-هووو هر روز خوشگل تر میشی هااا دخترررر(با صدا بلند خندون )
=مرسی تهیونگ شی (با عشوه)
(تهیونگ همینطور که از دونه دونه میز ها با خند شوخی میگذشت رسید به اخرین میز که اکسش که فقط بیست چهار ساعت بود باهاش کات کرد بود اما الان بغل یه پسر بود داشت میخندی رسید پوزخند صدا داری زد رفت جلو)
-هلووو گایززز !بههه چطوری سومین میبینم حسابی رو ابر هایی !دوست پسرتم خوب …اما فقط به اندازه ارزش تو خوب نه بیشتر !
«پسر همینطور با شوک به رفتار های تهیونگ نگاه میکرد و سومین از درون از شدت حرص هرچی فحش بود به تهیونگ میداد و تهیونگ چون از نگاه سومین فهمید تو دلش چیه میگذر خواست بیشتر کرم بریز حرصش در بیار »
-سومینا حالت خوب !؟اخه بدجوری قرمز شدی !
=ن..نه..نه من..خوبم
-هومم معلوم !سومینا امیدوارم این یکی دیگه پایدار باش چون این دیگه تنها کسی به نظر میاد بتونه تحملت کن چون مثل خودت !یه احمق (نیشخند)
«تهیونگ حرف آخرش آروم گفت برای سومین دست تکونه داد دوباره رفت سمت میز جیمین و جونگ کوک »
@پسر یکم رعایت میکردی دختر رو با خاک یکسان کردی (خند)
-ما اینم دیگه (نیشخند)
-البته تقصیر خود هولش که نذاشت بیست چهار ساعت بگذر سریع یه نفر دیگر رو پیدا کرد !(پوزخند)
&اخه داداشم تو خودت نه که تو خونه زانو هات بغل کردی داری عر میزنی برای همین اون هول که رفت یکی پیدا کرد !اخه پسر اگه توم هول نیستی اینجا چه غلطی میکنی !؟
-من که کسی پیدا نکردم فقط اومدم حالم بهتر شه همین !
@اخییی اخه چقدر برات مهم (خند)
-بسه دیگه خفه شید (با حالت مسخره)
&تهیونگ یادت نره فردا با شرکت بلک لیبل قرار داری !
-چیه!؟جدی !؟
&وایییی خدایا منو از دست این بخوره !مرتیک اخه تو چقدر برنامه ریزی که حتا نمیدونی با همچین شرکتی قرار کار کنی (با حالت تمسخره)
-باش بابا شلوغش نکن حالا !نگران نباش فقط ساعت قرار با محل قرار برام بفرست !
@مرتیک تو مگه مدیر برنامه نداری اخهه!
-نوچ..امروز اخراجش کردم!
@&چیههههه!باز این یکی چیکار کرد !؟
-رو مخم بود همین !
@اخه تهیونگ الان تو این وضعیت که همچی بهم ریخت باید یارو اخراج میکردی !
-میدونی که یه چی میره رو مخم دیگه نمیتونم تحملش کنم !(خند)
&خدایااا چقدر بیخیال !نگاه دار میخند !من آخر از دست تو سکته میکنم تهیونگ (با گریه مسخره)
-باش حالا حرص نخوره جوش میزنی دیگه کسی سمتت نمیاد !(خند)
«جیمین با شندیدن این حرف تهیونگ عصبانی بلند شد بره حساب تهیونگ برسه که تهیونگ سری با خند از اونجا رفت »
&تهیونگ جراعت داری بیا اینجاااا(داد)
«تهیونگ که با خند داشت به حرف های جیمین گوش میکرد و حواسش به جلوش نبود محکم خورد به یه دختر مشروبش ریخت رو لباس تهیونگ ،تهیونگ عصبی جلوش نگاه کرد یه دختر دید که بیخیال به لباس تهیونگ نگاه میکن و این بیشتر عصبیش میکرد اما نباید دردسر درست میکرد و دعوا راه مینداخت عصبی به دختر نگاه کرد »
-نمیخوای چیزی بگی !؟(عصبی)
=مثلا چیه ؟!(بیخیال)
ادامه دارد…
«من قبلا فیک مینوشتم اما متاسفانه اکانتم بسته شد و من دیگه دلم نمیخواست فیک بنویسم اما دوباره میخوام شروع کن و این با یه فیک متفاوت از تهیونگ شروع میکنم امیدوارم از این فیک لذت ببرید☺️»
+اوفف از دخترای که خودشون برای پسرا حقیر میکنن متنفرم و همینطور ازاین کلیشه های عاشقانه که سعی می کنن عشق واقعی و مفید و خواص نشونه بدن همه متنفرم عشق هیچی جز بدبختی و از دست دادن عقل و وقت نیست این فقط یه سری داستان های تخیل ذهن مردمن که باعث میشن مردم به رویا و خیال باور داشت باشن!
(مثل همیشه گوشیش برداشت تا برنامه اش چک کن )
+واووو بازم که یون هون تو برنامه کاری من غوغا کرد تایم برای نفس کشیدن همه ندارم !
(با همون غر غر رفت سمت کمدش یه نیم تن پوشید و یع کت مشکی با شلوار مشکی پوشید امروز قرار بود با مدل جدیدشون قرار ملاقت داشت باشن طبق حرفای یون هون یکی از معروف ترین و پر طرفدار ترین مدل مرد تو کره است )
(فلش بک (تهیونگ)..)
-هووو هر روز خوشگل تر میشی هااا دخترررر(با صدا بلند خندون )
=مرسی تهیونگ شی (با عشوه)
(تهیونگ همینطور که از دونه دونه میز ها با خند شوخی میگذشت رسید به اخرین میز که اکسش که فقط بیست چهار ساعت بود باهاش کات کرد بود اما الان بغل یه پسر بود داشت میخندی رسید پوزخند صدا داری زد رفت جلو)
-هلووو گایززز !بههه چطوری سومین میبینم حسابی رو ابر هایی !دوست پسرتم خوب …اما فقط به اندازه ارزش تو خوب نه بیشتر !
«پسر همینطور با شوک به رفتار های تهیونگ نگاه میکرد و سومین از درون از شدت حرص هرچی فحش بود به تهیونگ میداد و تهیونگ چون از نگاه سومین فهمید تو دلش چیه میگذر خواست بیشتر کرم بریز حرصش در بیار »
-سومینا حالت خوب !؟اخه بدجوری قرمز شدی !
=ن..نه..نه من..خوبم
-هومم معلوم !سومینا امیدوارم این یکی دیگه پایدار باش چون این دیگه تنها کسی به نظر میاد بتونه تحملت کن چون مثل خودت !یه احمق (نیشخند)
«تهیونگ حرف آخرش آروم گفت برای سومین دست تکونه داد دوباره رفت سمت میز جیمین و جونگ کوک »
@پسر یکم رعایت میکردی دختر رو با خاک یکسان کردی (خند)
-ما اینم دیگه (نیشخند)
-البته تقصیر خود هولش که نذاشت بیست چهار ساعت بگذر سریع یه نفر دیگر رو پیدا کرد !(پوزخند)
&اخه داداشم تو خودت نه که تو خونه زانو هات بغل کردی داری عر میزنی برای همین اون هول که رفت یکی پیدا کرد !اخه پسر اگه توم هول نیستی اینجا چه غلطی میکنی !؟
-من که کسی پیدا نکردم فقط اومدم حالم بهتر شه همین !
@اخییی اخه چقدر برات مهم (خند)
-بسه دیگه خفه شید (با حالت مسخره)
&تهیونگ یادت نره فردا با شرکت بلک لیبل قرار داری !
-چیه!؟جدی !؟
&وایییی خدایا منو از دست این بخوره !مرتیک اخه تو چقدر برنامه ریزی که حتا نمیدونی با همچین شرکتی قرار کار کنی (با حالت تمسخره)
-باش بابا شلوغش نکن حالا !نگران نباش فقط ساعت قرار با محل قرار برام بفرست !
@مرتیک تو مگه مدیر برنامه نداری اخهه!
-نوچ..امروز اخراجش کردم!
@&چیههههه!باز این یکی چیکار کرد !؟
-رو مخم بود همین !
@اخه تهیونگ الان تو این وضعیت که همچی بهم ریخت باید یارو اخراج میکردی !
-میدونی که یه چی میره رو مخم دیگه نمیتونم تحملش کنم !(خند)
&خدایااا چقدر بیخیال !نگاه دار میخند !من آخر از دست تو سکته میکنم تهیونگ (با گریه مسخره)
-باش حالا حرص نخوره جوش میزنی دیگه کسی سمتت نمیاد !(خند)
«جیمین با شندیدن این حرف تهیونگ عصبانی بلند شد بره حساب تهیونگ برسه که تهیونگ سری با خند از اونجا رفت »
&تهیونگ جراعت داری بیا اینجاااا(داد)
«تهیونگ که با خند داشت به حرف های جیمین گوش میکرد و حواسش به جلوش نبود محکم خورد به یه دختر مشروبش ریخت رو لباس تهیونگ ،تهیونگ عصبی جلوش نگاه کرد یه دختر دید که بیخیال به لباس تهیونگ نگاه میکن و این بیشتر عصبیش میکرد اما نباید دردسر درست میکرد و دعوا راه مینداخت عصبی به دختر نگاه کرد »
-نمیخوای چیزی بگی !؟(عصبی)
=مثلا چیه ؟!(بیخیال)
ادامه دارد…
«من قبلا فیک مینوشتم اما متاسفانه اکانتم بسته شد و من دیگه دلم نمیخواست فیک بنویسم اما دوباره میخوام شروع کن و این با یه فیک متفاوت از تهیونگ شروع میکنم امیدوارم از این فیک لذت ببرید☺️»
۸.۹k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.