part 1
من ا.تو یونا می نویسم
از دید یونا
همچی از دیروز شروع شد. تولد من بود من و کوک باهم بودیم من تقریبا آماده شده بودم که کوک اومد دنبالم و ما رفتیم بار طبقه بالای بار یک چیزی مثل هتل مانند هست رفتیم اونجا که دوست دختر اول کوک را دیدم لیا ، جیمین لیا را هم دعوت کرده بود چند دقیقه ای تحمل کردم که دیدیم جیمین گفت : جرعت حقیقت بازی کنیم گفتیم باشه بطری را چرخوندیم که اوفتاد به جیهوپ و کوک
جیهوپ: جرعت یا حقیقت ؟
کوک : جرعت
جیهوپ : پس خوشگل ترین دختر اینجا را ببوس
دیدم با کمی مکث ...
از دید یونا
همچی از دیروز شروع شد. تولد من بود من و کوک باهم بودیم من تقریبا آماده شده بودم که کوک اومد دنبالم و ما رفتیم بار طبقه بالای بار یک چیزی مثل هتل مانند هست رفتیم اونجا که دوست دختر اول کوک را دیدم لیا ، جیمین لیا را هم دعوت کرده بود چند دقیقه ای تحمل کردم که دیدیم جیمین گفت : جرعت حقیقت بازی کنیم گفتیم باشه بطری را چرخوندیم که اوفتاد به جیهوپ و کوک
جیهوپ: جرعت یا حقیقت ؟
کوک : جرعت
جیهوپ : پس خوشگل ترین دختر اینجا را ببوس
دیدم با کمی مکث ...
۳.۴k
۱۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.